ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معاون اول رئیسجمهوری در نشست شورای عالی ورزش:
هرگونه کمبود کاروان المپیک و پارالمپیک ایران برطرف شود
جلسه شورای عالی ورزش دیروز با حضور اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری، معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری، محسن حاجیمیرزایی وزیر آموزش و پرورش و مسعود سلطانیفر وزیر ورزش در محل ساختمان کوثر نهاد ریاست جمهوری برگزار شد.
معاون اول رئیس جمهوری در این جلسه با اشاره به برگزاری مسابقات المپیک و پارالمپیک توکیو در تابستان گفت: «این مسابقات مورد توجه اکثر کشورهای جهان است تا جایی که عیار کشورها نسبت به یکدیگر در این مسابقات سنجیده میشود.» به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، اسحاق جهانگیری با اشاره به گزارش ارائه شده در این جلسه درباره میزان موفقیت کشور در 8 دوره قبلی مسابقات المپیک گفت: «سهم ورزشکاران کشور از این ۸ دوره شرکت در مسابقات المپیک قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۴ طلا بود، درحالی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هشت دوره شرکت ۱۷ مدال طلا توسط ورزشکاران ایرانی در این مسابقات کسب شده است. با وجود این مردم انتظار دارند با توجه به توانمندی و ظرفیت جوانان و ورزشکاران ایرانی رتبه کشور بیش از پیش در این میدان ورزشی ارتقا یابد. مردم با حساسیت رقابتها و مسابقات ورزشکاران ایرانی را دنبال میکنند و با شکست یا پیروزی قهرمانان خود غمگین و شاد میشوند و باید دولت و تمامی دستگاهها در کشور کمک نمایند تا مشکلات کاروانهای اعزامی به مسابقات بینالمللی بویژه المپیک و پارالمپیک به حداقل برسد.»او با تأکید براینکه کاروانهای ورزشی جمهوری اسلامی ایران پیام مظلومیت ایران در مبارزه با جنگ اقتصادی و تحریمهای ظالمانه را منتقل میکنند، ادامه داد: «جمهوری اسلامی ایران بیش از سه سال است که مورد جنگ اقتصادی و تحریمهای شدیدی قرار گرفته که تمامی زمینههای زندگی مردم بویژه بخش ورزشی را تحت تأثیر قرار داده است. مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها دربخش ورزش تا جایی بود که برای برخی پرداختیها به مربیان و ورزشکاران به دلیل اقدامات ظالمانه و تحریمهای اقتصادی محدودیتهایی بهوجود آمد وگرنه ملت ایران محدودیتی برای حمایت از ورزشکاران خود درعرصههای بینالمللی ندارد.»
جهانگیری همچنین به اهمیت حضور زنان در عرصه سیاستگذاری کشور و بخش ورزشی اشاره و تأکید کرد: «حضور زنان در عرصههای بینالمللی ورزشی و بخشهای مختلف کشور جهتگیری اصلی جمهوری اسلامی ایران است و زنان میتوانند حداقل نیمی از سهم اقتصادی، مدیریتی و ورزش کشور را داشته باشند. رسیدن زنان به جایگاه واقعی خود در کشور از سیاستهای مهم دولت است. ورزش زنان هم جزو سیاستهای وزارت ورزش و شورای عالی ورزش و تربیت بدنی است و باید از دستورالعملهای این شورا در هر جلسه این باشد که موضوعی مرتبط با حضور زنان در ورزش و رفع محدودیتهای آنان مطرح شود. حضور و موفقیت زنان با پوشش اسلامی و با وجود برخی محدودیتها علاوه بر مدالآوری یک پیام فرهنگی برای جهانیان دارد و آن پیام این است که بانوان ایرانی با رعایت چارچوبهای دینی از فرصتها برای افتخارآفرینی استفاده کامل میکنند.»
جهانگیری همچنین از تمامی دستگاههای ذیربط و وزارت ورزش و جوانان درخواست کرد تا کاروان اعزامی ایران به مسابقات المپیک و پارالمپیک هیچگونه دغدغه کمبود و مشکلات نداشته باشند و به همه دستگاهها طی یک بخشنامه سریعاً ابلاغ شود که نیازهای کاروانهای ایرانی هر چه سریع تر مهیا شود تا با خیالی آسوده به این مسابقات اعزام شوند. معاون اول رئیس جمهوری همچنین با اشاره به اهمیت توسعه ورزش همگانی در کشور تأکید کرد: توسعه ورزش همگانی باید در سیاستگذاریها بهطور جد در دستور کار وزارت ورزش و همه دستگاههای کشور و حتی بخش خصوصی باشد. او با ذکر خاطرهای از دوران تصدی خود در وزارت صنایع در بازدید از یکی از کارخانههای کشورهای خارجی که در بخشی از ساعت کاری تا ۲۰ دقیقه فعالیت مرکز تولیدی تعطیل و کارمندان در پشت میز خود و بهصورت ایستاده حرکتهای ورزشی انجام میدادند، ادامه داد: «در این زمینه و حتی در بخش خصوصی باید الزاماتی در نظر گرفت تا بخشی از ساعات کاری کارمندان و کارگران به ورزش اختصاص یابد. برخی در کشور مسأله محیط زیست و ورزش را از امور فانتزی میدانند اما ورزش از واجبات و ضروریات زندگی مردم است و باید اقدامات جدی در این زمینه وجود داشته باشد که ساعاتی از زندگی روزانه مردم به امر ورزش اختصاص یابد. باید وزارت ورزش و جوانان در زمینه توسعه ورزش همگانی به صورت جدی به این موضوع ورود کند و اهمیت ورزش از همه دستگاههای کشور و بخش خصوصی مطالبه شود و در صورت عدم اقدامات لازم در این زمینه حتی جرایمی برای سازمان و مرکز تولیدی مربوطه در نظر گرفته شود. باید از شهر سالم و فعال به سمت کارخانه فعال حرکت کنیم تا در هر بخشی که عدهای کار میکنند ورزش همگانی الگوسازی شود.» در ادامه این جلسه نیز سلطانیفر با اشاره به روند شکلگیری دوباره شورای عالی ورزش و تربیت بدنی در دولت تدبیر و امید ادامه داد: «مصوبات این شورا به عنوان مهمترین سند بالادستی محسوب میشود که اتخاذ سیاستها در زمینه توسعه تربیت بدنی و همچنین هماهنگسازی فعالیتهای تربیت بدنی و رفع چالشها و موانع از مهمترین اهداف تشکیل این شورا است. شکستن رکوردهای سهمیه المپیک از افتخارات مهم دولت تدبیر و امید است.»
معاون اول رئیس جمهوری در این جلسه با اشاره به برگزاری مسابقات المپیک و پارالمپیک توکیو در تابستان گفت: «این مسابقات مورد توجه اکثر کشورهای جهان است تا جایی که عیار کشورها نسبت به یکدیگر در این مسابقات سنجیده میشود.» به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، اسحاق جهانگیری با اشاره به گزارش ارائه شده در این جلسه درباره میزان موفقیت کشور در 8 دوره قبلی مسابقات المپیک گفت: «سهم ورزشکاران کشور از این ۸ دوره شرکت در مسابقات المپیک قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۴ طلا بود، درحالی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هشت دوره شرکت ۱۷ مدال طلا توسط ورزشکاران ایرانی در این مسابقات کسب شده است. با وجود این مردم انتظار دارند با توجه به توانمندی و ظرفیت جوانان و ورزشکاران ایرانی رتبه کشور بیش از پیش در این میدان ورزشی ارتقا یابد. مردم با حساسیت رقابتها و مسابقات ورزشکاران ایرانی را دنبال میکنند و با شکست یا پیروزی قهرمانان خود غمگین و شاد میشوند و باید دولت و تمامی دستگاهها در کشور کمک نمایند تا مشکلات کاروانهای اعزامی به مسابقات بینالمللی بویژه المپیک و پارالمپیک به حداقل برسد.»او با تأکید براینکه کاروانهای ورزشی جمهوری اسلامی ایران پیام مظلومیت ایران در مبارزه با جنگ اقتصادی و تحریمهای ظالمانه را منتقل میکنند، ادامه داد: «جمهوری اسلامی ایران بیش از سه سال است که مورد جنگ اقتصادی و تحریمهای شدیدی قرار گرفته که تمامی زمینههای زندگی مردم بویژه بخش ورزشی را تحت تأثیر قرار داده است. مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها دربخش ورزش تا جایی بود که برای برخی پرداختیها به مربیان و ورزشکاران به دلیل اقدامات ظالمانه و تحریمهای اقتصادی محدودیتهایی بهوجود آمد وگرنه ملت ایران محدودیتی برای حمایت از ورزشکاران خود درعرصههای بینالمللی ندارد.»
جهانگیری همچنین به اهمیت حضور زنان در عرصه سیاستگذاری کشور و بخش ورزشی اشاره و تأکید کرد: «حضور زنان در عرصههای بینالمللی ورزشی و بخشهای مختلف کشور جهتگیری اصلی جمهوری اسلامی ایران است و زنان میتوانند حداقل نیمی از سهم اقتصادی، مدیریتی و ورزش کشور را داشته باشند. رسیدن زنان به جایگاه واقعی خود در کشور از سیاستهای مهم دولت است. ورزش زنان هم جزو سیاستهای وزارت ورزش و شورای عالی ورزش و تربیت بدنی است و باید از دستورالعملهای این شورا در هر جلسه این باشد که موضوعی مرتبط با حضور زنان در ورزش و رفع محدودیتهای آنان مطرح شود. حضور و موفقیت زنان با پوشش اسلامی و با وجود برخی محدودیتها علاوه بر مدالآوری یک پیام فرهنگی برای جهانیان دارد و آن پیام این است که بانوان ایرانی با رعایت چارچوبهای دینی از فرصتها برای افتخارآفرینی استفاده کامل میکنند.»
جهانگیری همچنین از تمامی دستگاههای ذیربط و وزارت ورزش و جوانان درخواست کرد تا کاروان اعزامی ایران به مسابقات المپیک و پارالمپیک هیچگونه دغدغه کمبود و مشکلات نداشته باشند و به همه دستگاهها طی یک بخشنامه سریعاً ابلاغ شود که نیازهای کاروانهای ایرانی هر چه سریع تر مهیا شود تا با خیالی آسوده به این مسابقات اعزام شوند. معاون اول رئیس جمهوری همچنین با اشاره به اهمیت توسعه ورزش همگانی در کشور تأکید کرد: توسعه ورزش همگانی باید در سیاستگذاریها بهطور جد در دستور کار وزارت ورزش و همه دستگاههای کشور و حتی بخش خصوصی باشد. او با ذکر خاطرهای از دوران تصدی خود در وزارت صنایع در بازدید از یکی از کارخانههای کشورهای خارجی که در بخشی از ساعت کاری تا ۲۰ دقیقه فعالیت مرکز تولیدی تعطیل و کارمندان در پشت میز خود و بهصورت ایستاده حرکتهای ورزشی انجام میدادند، ادامه داد: «در این زمینه و حتی در بخش خصوصی باید الزاماتی در نظر گرفت تا بخشی از ساعات کاری کارمندان و کارگران به ورزش اختصاص یابد. برخی در کشور مسأله محیط زیست و ورزش را از امور فانتزی میدانند اما ورزش از واجبات و ضروریات زندگی مردم است و باید اقدامات جدی در این زمینه وجود داشته باشد که ساعاتی از زندگی روزانه مردم به امر ورزش اختصاص یابد. باید وزارت ورزش و جوانان در زمینه توسعه ورزش همگانی به صورت جدی به این موضوع ورود کند و اهمیت ورزش از همه دستگاههای کشور و بخش خصوصی مطالبه شود و در صورت عدم اقدامات لازم در این زمینه حتی جرایمی برای سازمان و مرکز تولیدی مربوطه در نظر گرفته شود. باید از شهر سالم و فعال به سمت کارخانه فعال حرکت کنیم تا در هر بخشی که عدهای کار میکنند ورزش همگانی الگوسازی شود.» در ادامه این جلسه نیز سلطانیفر با اشاره به روند شکلگیری دوباره شورای عالی ورزش و تربیت بدنی در دولت تدبیر و امید ادامه داد: «مصوبات این شورا به عنوان مهمترین سند بالادستی محسوب میشود که اتخاذ سیاستها در زمینه توسعه تربیت بدنی و همچنین هماهنگسازی فعالیتهای تربیت بدنی و رفع چالشها و موانع از مهمترین اهداف تشکیل این شورا است. شکستن رکوردهای سهمیه المپیک از افتخارات مهم دولت تدبیر و امید است.»
گفتوگو با محمدقاسمزاده، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی درباره رمان «توفان سال موش»
ادبیات کاری با مرزبندیهای برآمده از سیاست ندارد
مریم شهبازی
خبرنگار
طی یکی- دو ماه اخیر رمان تازهای از محمدقاسمزاده و بههمت نشر نیماژ روانه کتابفروشیها شده است؛ «توفان سال موش» که رد پای پررنگی از دههها فعالیت ادبی در حوزههای مختلف بر صفحات آن دیده میشود. ماجراهای این رمان در جغرافیایی خیالی به وقوع میپیوندد. قاسمزاده روزگار آدمهایی را روایت کرده که بهقصد دستیابی به یک آرمانشهر قدم به ویرانی میگذارند؛ آدمهایی شبیه به خودمان که در عین آشنا بودن انگار از قعر افسانهها و اسطورههای کهن برخاستهاند.گفتوگوی امروزمان با قاسمزاده به سؤالاتی پیرامون همین کتاب اختصاص دارد. اما برای آنهایی که آشنایی کمتری با او دارند؛ محمدقاسمزاده، از نسل نویسندگانی است که دهه پنجاه قدم به دانشگاه تهران گذاشتند و از محضر استادانی همچون عبدالحسین زرینکوب و محمدرضا باطنی بهرهمند شدند. او سالها در کسوت نویسنده، پژوهشگر، رماننویس و منتقد ادبی فعالیت کرده و البته از اعضای هیأتعلمی بازنشسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بهشمار میآید. این فرهنگنامه نویس و پژوهشگر ادبیات کهن در آموزش و پرورش نیز تدریس کرده، هرچند آن را رها میکند و روانه وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت میشود، کمی بعد هم عازم چین. آنجا در همکاری با دانشگاه صداوسیمای پکن، بخش فارسی رادیو پکن را دایر میکند. وی در بازگشت به ایران برای سالها در مراکز تحقیقاتی مختلفی مشغول کار میشود؛ اما حالا تقریباً یک دههای میشود از کارهای دولتی کناره گرفته تا زمان بیشتری صرف نوشتن و تحقیق کند.
از ملکان شروع کنیم، محل شکلگیری ماجراهای داستان که گویا روستایی خیالی است. در آذربایجان شرقی، شهری با همین عنوان داریم؛ هرچند که ویژگیهای ملکان رمان شما با ملکان دنیای واقعی هیچ شباهتی ندارد! ارتباطی میان این همنامی وجود دارد؟
مدتها بهدنبال نام مناسبی بودم، روزی اتفاقی خیابان ولیعصر را با ماشین بهسمت پایین میرفتم که سر یوسفآباد، ملکان را دیدم. یک جواهرفروشی که اسمش به دلم نشست و این شد که ملکان به رمان من راه یافت. همانگونه که گفتید روستای این رمان خیالی است، پیشتر حتی نمیدانستم در واقعیت هم روستایی به این نام داریم. بعد از انتشار کتاب، دوستی این را به من گفت.
شادیاخ چطور؟ شادیاخ که نام قدیم نیشابور است! این انتخاب هم دلیل خاصی نداشت؟
ارتباطی میان شهر شادیاخ «توفان سال موش» با نیشابور قدیم وجود ندارد، اسم خوش آهنگی به نظرم آمد که به شهر تازه تأسیس داستان هم میآمد؛ آنچنانکه حتی «ابراهیم پری افسا» در جشن نامگذاری شهر به مسئولان آن میگوید که تنها کار درستتان همین انتخاب اسم شادیاخ بوده که برآمده از شادی است و... سازندگان این شهر به ظاهر بهدنبال تأسیس شهری هستند که ورود به آن همچون قدم گذاشتن در بهشت باشد؛ البته پیشینه تاریخی این شهر هم برای من جالب بود.
چرا بنا را بر یک جغرافیای خیالی گذاشتید؟ بحث این بود که مخاطب پیشفرض ذهنی خاصی نداشته باشد و راحتتر با شما همراه شود؟
سراغ هر شهری میرفتم پیشفرضهای ذهنی مخاطب در حکم مانع بود؛ حتی در انتخاب نام محلهها، دیگر دستم باز نبود. بنابراین نمیشد اسم شهر تهران، آبادان یا تبریز باشد و مخاطب با نامهای ناآشنایی روبهرو شود.
برای «توفان سال موش» هم مانند روالی که از شما درباره دیگر نوشتههایتان سراغ داریم سالهای بسیار صرف مطالعه کردهاید؟
ایده رمان حدود یک دهه قبل به ذهنم رسید، ابتدا تصمیم داشتم روستایی کویری را به تصویر بکشم. اما در کویر قادر به گسترش موضوع موردنظرم نبودم. بنابراین ملکان را به گونهای به تصویر کشیدم که شمال آن دریا و جنوبش هم جنگل است. اگر قرار به منطقهای کویری بود انتهای داستان به مشکل برمیخوردم؛ بویژه آنجا که جهاز(نوعی کشتی دستساز بادبانی) شکستهای از شهر داستان سردرمیآورد. از راه خشکی و کویر که ممکن نمیشد. از سوی دیگر برای شکلدهی به شخصیتها سالهای زیادی صرف مطالعه کردم؛ مثلاً شخصیت «گِندو» را براساس فرهنگی که از آن آمده ساختم و برای باورپذیر کردن بیشتر آن سراغ مطالعه درباره تفکرات و جغرافیایی رفتم که او را به آنها نسبت دادهام. گِندو به زبان سانسکریت به معنی کرگدن است. شخصیت گندو درواقع تبلوری از شعر بودا است آنجا که میگوید: «چونان کرگدن تنها سفر کن.» و گِندو هم در این رمان مردی است که به تنهایی سفر میکند.
چرا به سراغ راوی دانای کل رفتید؟
به این خاطر که نمیخواستم راوی، شخصیتهای داستان را تحت تأثیر قرار دهد.
دلیل انتخاب اسامی متفاوت برخی شخصیتها و محلههای داستان چیست؟
در انتخاب هرکدام از این اسامی دلیل یا افسانهای نهفته؛ هیچکدام بیدلیل انتخاب نشدهاند. «میان چهرک» عموی «گندو»، شخصیتی که در پایان رمان ظاهر میشود یکی از همین اسامی عجیب را دارد. «میان» در هندی به معنای آقا و جناب است و اینجا هم «میان چهرک» به معنای جناب چهرک است که خب اسم او به زادگاهش مرتبط است؛ حتی شهرهایی که «میان چهرک» از سفر به آنها میگوید نامهای متفاوتی دارند؛ هیچکدام هم واقعی نیستند. نام برخی از آن شهرها را از «هُزوارِشهای پهلوی» گرفتهام.
این انتخابها از چه بابت است؟ کنجکاو کردن ذهن مخاطب؟
بله، این یکی از مهمترین اثرات یک نوشته است. نویسندهای که بتواند حتی برای ذرهای، ذهن مخاطب را وادار به کند وکاو کند موفق شده است. وگرنه اگر قرار باشد همهچیز را بهراحتی مقابل روی مخاطب بگذاریم که دیگر اتفاقی رخ نمیدهد. هر یک از نامهای این کتاب نشاندهنده مفهومی هستند. آن «بایاتی»را که پدر دکتر خمارلو در روزهای آخر عمر زمزمه میکرد به خاطر دارید؟ ترجمهاش نکردم. به این خاطر که همه ما، در هر گوشهای از ایران که باشیم در میان دوستان و آشنایان خود یک آذریزبان داریم. مخاطب براحتی میتواند بپرسد که این بایاتی یعنی چه! بعد هم بخواهد ترجمهاش کند و تا آخر عمر به خاطرش میماند که بایاتی چیست. بههمین دلیل من هیچ اعتقادی به پاورقی نوشتن برای کتاب ندارم. براحتی میتوانستم خیلی نکات را شرح بدهم اما این کار را نکردم. حداقل مخاطب ناچار به کمی جستوجو میشود.
اما درک نکاتی که به آنها تأکید دارید نیازمند برخورداری از دانش مطالعاتی خاصی است؛ بویژه نشانهها و اسامی خاصی که برگزیدهاید. کتابخوان حرفهای هم شاید لزوماً درباره همه مفاهیم یا آثاری که به سراغ آنها رفتهاید چیزی نداند. با این حساب فکر میکنید عموم مخاطبان قادر به درک این رمان بشوند؟
نمیخواهم این کتاب را با «اولیس» جویس مقایسه کنم، بویژه که رمان او تنها برای گروه خاصی قابلدرک است و چه بسا که منتقدان همچنان هم باید سالهای بسیار صرف جستوجو و تحقیق دربارهاش کنند. بااین حال من تلاش کردم «توفان سال موش» را بهگونهای بنویسم که هم برخوردار از لایههای مخفی و مملو از نشانهها برای خواص باشد و هم مخاطب عادی آن را بخواند و لذت ببرد.
ابراهیم پری افسا یکی از اصلیترین شخصیتهای این رمان است. مردی مرموز، با کتابی بدون جلد و شناسنامه. معلوم نیست چه گذشتهای داشته و چه میخواند. حتی کسی نمیداند چه چیزی مینویسد. پری افسا شخصیتی بهلول مانند دارد که نخستین جلوهاش با پیشگوییاش درباره شهر تازه تأسیس داستان شروع میشود. پری افسا برگرفته از چیست؟
ابراهیم پری افسا برگرفته از فردی واقعی است؛ او را با توجه به شخصیت یکی از دوستانم نوشتهام؛ مانند پری افسا لاغر و ریزه است و همهچیز، حتی خودش را انکار میکند. بسیار فرد فرزانه و کتابخوان عجیب وغریبی است. آنقدر فرد خاصی است که پیشتر هم از شخصیت پری افسا در آثارم استفاده کردهام. نخستین مرتبه به یکی از داستانهای کوتاهم راه یافت، داستانی بهنام «عاشقی ابراهیم پری افسا» که در مجله آدینه منتشر شد؛ شاید سال 78 یا 79 که بعدها در قالب مجموعه داستان «صندلی روی بالکن» نیز درآمد. او تمام چیزهایی را میبیند که شخصیتهای «رمان توفان موش» باید ببینند اما متوجهشان نیستند.
جالب است که اهالی شهر در عین آنکه از پری افسا فراری هستند اما سراغش میروند، انگار چیزی که جرأت مواجهه با آن را ندارند در او میبینند.
خب او حرفهایی را میزند که دیگران از گفتنشان هراس دارند.
اما آن کتاب بدون آغاز و پایان که هیچگاه از پری افسا جدا نمیشود نماد چیست؟
این کتاب اشاره به شعری از محتشم کاشانی دارد که میگوید:«ما ز آغاز و ز انجام جهان بیخبریم / اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است.» البته بخش اعظمی از شخصیت پری افسا ساخته ذهن خودم هست.
در این رمان چقدر از مطالعات خود پیرامون اسطوره و افسانههای کهن ایرانی بهره گرفتهاید؟
فراوان به سراغ آنها رفتهام؛ آنجا که «ماهان سنمار» در پارک نشسته و گریه میکند به خاطر دارید؟ الماس نصیحتش میکند برای آنکه چشمهای خود را دیرتر بر اثر گریه از دست بدهد هر روز با یک چشم گریه میکند. این را من از شعر «طالب آملی» گرفتهام؛ «یک چشم روز وداع تو تر کنم/ چشم دیگر ذخیره روز دگر کنم» تنها بهصرف یک تخیل ابتدایی که نمیتوان رمان نوشت. باید مدتها درباره شخصیتها فکر و حتی مطالعه کنید. شخصیت دکترخمارلو را با الهام از شخصیت چند نفر ساختهام که یکی از آنها پسرعموی خودم است. یک ریز حرف میزد، بلوف میزد، آنهم از عجیب و غریبترین انواع! هرچند که شبیه دکترخمارلو در دنیای امروزمان بسیار وجود دارد.
پری افسا را میتوان نمادی از انسان سرگشته امروز دانست که در جستوجوی حقیقت است؟
از جنبههای مختلفی میتوان به «پری افسا» نگاه کرد. او بهدنبال کشف حقیقت هست اما آن را دستنیافتنی میداند. از طرفی هم میتوان گفت به حقیقت دستیافته و هم اینکه نرسیده! حالت لرزانی میان دست یافتن و دست نیافتن است. از ورود به روستای ملکان، درصدد پشت سر گذاشتن یک جهان برآمده است. به همین دلیل هم بندرت از این روستا و بعدتر هم شهر خارج میشود.
شخصیت محوری رمان پری افساست، اما به نظر میرسد که «گِندو» را موازی او قرار دادهاید و عجیب اینکه دو قطب مخالف هم هستند! نگاه متفاوتی به هستی و زندگی دارند. این انتخاب از چه بابت است؟
به نکته درستی اشاره کردید، این دو پشت و روی یک سکهاند. پری افسا تارک دنیاست، معتقد به بیارزشی آن نیز هست. گِندو برخلاف او به جهان پشت نکرده، اهل سفر است، هر جا دلش بخواهد میرود و مداوم در حال جستوجو است.
برخلاف پری افسا، گِندو حتی نگاهی خیام گونه به زندگی دارد و معتقد به غنیمت شمردن زمان کوتاه زندگی است!
زندگی خیام گونهای دارد، جهان را به هیچ حساب میکند اما برای لذتهای زندگی هم اهمیت قائل است. پری افسا هم خواهان لذتهای دنیوی است اما آنها را دستنیافتنی میداند و به سراغشان نمیرود. کابوس او در بیداری است و برعکس خواب آسودهای دارد. در پایان هم آنچه را ثمره سالیان سال زندگیاش هست به گِندو میسپارد به او میگوید این را ببر چراکه فقط تو هستی که از نوشتههای من سردرمی آوری.
در رمان ردپای پررنگی از فرهنگ شفاهی و فولکلور هم دیده میشود؛ حتی حضور افسانههای ایرانی. بهعنوان نمونه اهمیتی که عموی گِندو برای دریا قائل است و اجازه میدهد زندگیاش را هدایت کند برخاسته از فرهنگ بوشهر و جنوب کشورمان است. این حضور بهعمد بوده است؟
ناآگاهانه نبوده، فرهنگ شفاهی صورت عامیانه فرهنگی رسمی است که قابل جدایی از آن نیست. از طرفی همان ذهنیتی که در فرهنگ شفاهی دیده میشود در افسانهها نیز هست. منتها در افسانهها رنگ و لعاب بیشتری یافتهاند تا برای مردم لذتبخش شوند. از همین بابت امکان رها کردن فرهنگ شفاهی حتی در نوشتههای ادبی جدیمان وجود ندارد. همانطور که گفتید فرهنگ جنوب کشورمان هم در این رمان دیده میشود، دریا در زندگی اهالی جنوب اهمیت بسیاری دارد؛ وقتی دریانوردان به آب میزنند برای هفته و ماهها جز دریا چیزی نمیبینند، حتی خبری از صدای پرندگان هم نیست. برخلاف تصور عموم، پرندگان دریایی تنها در محدوده ساحل هستند. در این تنهایی و سکوت است که شاهد به کار افتادن و شکلگیری اسطورهها و افسانهها میشویم. از همین بابت هم دریا حضور پررنگی در افسانهها و فرهنگ شفاهی جنوب کشورمان دارد. دریانوردها تخیلات عجیبوغریبی دارند.
البته این تلفیق عجیب خیال و واقعیت در زندگی مردم جنوب هم دیده میشود و تنها محدود به دریانوردان نیست!
بله چراکه اهمیت و نقش دریا در زندگی تنها به دریانوردان محدود نمیشود، زندگی همه ساکنان جنوب را تحت تأثیر قرار میدهد. این افسانهها را نباید رها کرد؛ حالا برای هرکجای ایران که باشد فرقی ندارد. با بهرهگیری از آنها میتوان خمیرمایه شخصیتها و داستانها را شکل داد. اینها به ادبیات رنگارنگی و جذابیت بسیاری میدهند و از سویی به حفظ حیات آنها کمک میکنند.
در این رمان به سراغ تفکرات آیینی هم رفتهاید، آنجا که مردگان قبرستان جنازه صادق را قبول نمیکنند، آن را پس میزنند و... این برای جذابیت بیشتر نوشته بوده؟
هم از این بابت و هم اینکه نویسنده، در هر فرهنگ و کشوری که زندگی میکند نباید از تفکرات و آیینهای مردمی که برای آنان مینویسد غافل شود. در این صورت مخاطب با شخصیتهای باورپذیرتری روبهرو میشود. آیینها و اسطورهها قدرت بسیاری در جذاب شدن هرچه بیشتر داستانها دارند. البته ماجرایی که اشاره کردید تنها به صادق ختم نمیشود؛ حتی درجایی از رمان میبینید که مردگان به پا میخیزند و شبهای شهر را در دست خود دارند. ماجرایی که از اوستا حسین شروع میشود، شخصیتی که در میان آشنایانم تا حدی مابه ازای بیرونی دارد. در خاطرم هست که یکی از بستگان هرچند وقت یکمرتبه سراغ مادربزرگم میآمد که آقا(پدربزرگم) را خواب دیدم. میگفت حالا که زمستان درراه است پشتبام خانهتان را تعمیر کنم. مادربزرگ هم قبول میکرد و به او پول میداد. پدرم اعتراض میکرد که فلانی داره سرت کلاه میذاره. هرچند که مادربزرگ این را میدانست و تأکید میکرد که مهم نیست؛ این پول را خرج زن و بچهاش میکند.
در هر بخش از این رمان شاهد حضور بخشی از مطالعات شما هستیم؛ از پژوهشهایتان درباره افسانهها و اسطورهها گرفته تا حتی کار به روی ادبیات کهن فارسی و... با این تفاسیر «توفان سال موش» را میتوان چکیدهای از سالها کار ادبیتان دانست؟
بله، ذهنیت نویسنده بر اساس نوع زندگی و سبک مطالعاتیاش ساخته میشود که درباره من نیز صادق است. این ذهنیت در نوشتههای نویسنده سرریز میشود و نمیتواند آنها را کنار بزند. خب من هم آثار روز جهان را میخوانم و هم ادبیات کلاسیک فارسی که اصلاً بخش اعظمی از زندگیام را به خود اختصاص داده است. هرچند وقت یکمرتبه دوباره سراغ آثار شاخص میروم، سال گذشته با آنکه اوضاع زندگیام دشوار شده بود اما جنگ و صلح تولستوی را برای سومین مرتبه خواندم. آنهم در شرایطی که روزهای وحشتناکی را بهدلیل فقدان فرزندم پشت سرمی گذاشتم، ما نمیتوانیم اتفاقات تلخ زندگیمان را کنار بگذاریم یا حل کنیم. اما میتوانیم به شکلی با آنها مقابله کنیم تا روحیهمان از بین نرود. از همه مهمتر اینکه برداشت من از این شاهکار روسی در سومین مرتبه خوانش خیلی متفاوت از دومرتبه قبلی بود. اشتباه است که فکر کنیم یکمرتبه خواندن فلان کتاب کافی است.
به ظرفیتهایی اشاره کردید که ادبیات کهن و از سویی افسانهها در اختیار نویسندگان گذاشتهاند، با اتکا به اینکه شما در داوری برخی جوایز ادبی حضورداشتهاید، نویسندگان جوان چقدر متوجه این داشتهها شدهاند؟
جوانان توجه چندانی به ادبیات کهن ندارند. این در حالی است که باید سراغ ادبیات کهن بروند، در آن جستوجو کنند و یافتههای خود را بهشکلی خلاقانه پیش روی علاقهمندان ادبیات داستانی بگذارند. نویسنده نهفقط از ادبیات کلاسیک، بلکه از مطالعه دیگر بخشهای فرهنگ و حتی علومی مانند جامعهشناسی و روانشناسی هم نباید غافل شود. بدون پیگیری سینما یا تئاتر مگر میتوان اثر درخشانی نوشت؟ ادبیات با هنرها و بسیاری از شاخههای علوم انسانی در پیوندی نزدیک است. تخیل که الکی بهوجود نمیآید؛ ذهن ساخته میشود. دریکی از جوایزی که داور آن بودم به جوانان حاضر، مثالی در همین باره گفتم؛ اینکه کتاب نخست احمد شاملو بسیار سطح پایین است. آنقدر که خودش حاضر به انتشار آن نبود چراکه تأکید داشت آدمی که آن کتاب را نوشته مرده است. اما چطور شاملو از آن کتاب به چنان آثار درخشانی رسید؟ فراوان خواند، جستوجو کرد و ادبیات را زیست. این تفاوت بزرگانی همچون شاملو با برخی نویسندگان و شاعران عجول امروزی است.
به رمان بازگردیم، چرا بعضی ماجراها را بیدلیل و سرانجام رها کردهاید؛ همچون راه افتادنهای شبانه مردگان در شهر و حمله 12 روزه پرندگان؟
رمان قرار نیست به همه چیز جواب بدهد، همانگونه که در دنیای واقعی دلیل همه اتفاقات را نمیفهمیم. بنابراین باید برخی ماجراها را باز بگذاریم؛ آنوقت مخاطب هم بهنوعی در نوشتهمان سهیم میشود چراکه از تخیل خود برای درک سرانجام آنها استفاده میکند.
در این رمان از ابزارهای مختلفی بهره گرفتهاید؛ حتی به نظر میرسد گاهی مخاطب را فریب میدهید و... آنجا که بحث عذرا در میان است؛ دعانویسی که او را زنی معرفی میکنید که تابهحال کسی ندیده کارهایش اثربخش باشد. اما تنها چند صفحه بعد خواننده متوجه میشود که دقیقاً با زنی برخلاف معرفی اولیه طرف است!
اگر از ابتدا درباره شارلاتان بازی عذرا و اینکه چهکارهایی از عهدهاش ساخته است میگفتم که دیگر جذاب نبود. با اینحال نمیتوان گفت مخاطب را فریب دادهام. در معرفی عذرا به گفتههای دیگران اکتفا کردهام. مابه ازای بیرونی شخصیت عذرا به سالهای کودکی و نوجوانیام بازمیگردد، رمالی در محلهمان بود که آنقدر سر به سرش گذاشتیم تا فرار کرد و رفت. اتفاقاً برخی دیالوگهای اولیه از همان زن به رمان راه یافته و از تقلبهایی که به خرج میداد. آن مردی هم که در رمان او را همسر عذرا معرفی کردهام برگرفته از شخصیت دوست پدر خودم است. مرد جالبی بود، هر موقع که به خانهمان میآمد آرزو داشتیم شب بشود و بخوابد. درست مانند شخصیت داخل رمان بهمحض آنکه میخوابید سیر تا پیاز همه اتفاقات آن روز را تعریف میکرد و شنیدن آنها برای ما سرگرمی جالبی بود.
پایان کتاب تداعیکننده وضعیت به تصویر کشیده شده در رمانهای پادآرمانشهری است، هرچند که در شروع قرار است ساخت یک آرمانشهر را شاهد باشیم!
تضاد اولیه و پایانی رمان، تداعی کننده این است که هیچ آرمانشهری در جهان وجود ندارد؛ هر وقت فردی مدعی تشکیل آرمانشهر شده درنهایت به فجایعی تاریخی ختم شده است.نگاهی به عواقب کارهای سیاستمداران گذشته بیندازید، از هیتلر گرفته تا استالین و دیگران. به گمانم سیاستمدارانی که وعدههای آنچنانی نمیدهند قابلاعتمادتر هستند. البته نهفقط در ایران، درباره همه جهان اینگونه است.
اتفاقات پیش روی مخاطب در این رمان و مجموع ماجراها را میتوان به کلیت جهان، نحوه ادارهاش و حتی زندگی ساکنان آن تعمیم داد؟
این دیگر به برداشت خود شما بستگی دارد. درباره شعر این عقیده وجود دارد که شعر خوب بهاندازه تمام خوانندگان آن معناهای مختلف دارد.
و آن گاوهای قرمز و سیاه آخر داستان نماد چه هستند؟
دشمنانی که باهم یکی نیستند اما درنهایت عملکردی مشابه دارند.
حضور زمان چندان در نوشتهتان مشهود نیست، مگر وقتهایی که بحث بزرگ شدن به فرض پسر دکترخمارلو و شیده است و... چرا؟
بله غیر از چند مورد که نشانگر این است که ماجرای رمان به پیش از انقلاب بازمیگردد، مابقی نشانهایی که به گذر زمان و اصلاً خود زمان اشاره میکنند انگشتشمار هستند. این به علاقهام از دوری کردن به مستقیم گویی بازمیگردد. اینها به درگیر شدن ذهن مخاطب کمک بیشتری میکند.
چرا برای ساختار و سبک رمان رئالیسم جادویی را انتخاب کردهاید؟
از این بابت که بیش از سایر ژانرها در تلفیق واقعیت و خیال دست نویسنده را بازمی گذارد، بویژه که در ادبیات کهن خودمان هم مصداقهایی را که به این سبک نزدیک باشند داریم. از نمونههای بارز آن میتوان به هزارویکشب اشاره کرد، کتابی که بارها آن را خواندهام.
در آخر از این بگویید که این روزها چه میکنید؟
چند کار تمام شده و نیمه تمام در دست دارم که ترجیح میدهم انتشار آنها با فاصله از کار تازهام باشد. یکی از آنها رمانی متفاوت از دیگر آثارم است؛ کتابی که جغرافیای آن در تهران و زمانش نیز دوره معاصر است؛ منتها نکته جذابی دارد. شخصیت اصلی کتاب شیطان است. بگذارید به نکات دیگری اشاره نکنم. پیشتر کتاب« هزار سال داستان فارسی» را تمام کرده بودم؛ قرار بود یکی از دوستان ناشر کار نشر آن را به عهده بگیرد که متأسفانه درگذشت. حالا آن را به مؤسسه دیگری سپردهام که با توجه به شرایط نشر زمان انتشار دقیق آن را نمیدانم. هرچند که بهطورقطع در همین سالجاری منتشر میشود. در این کتاب به بررسی داستانهای فارسی از قرن چهارم تا چهاردهم پرداختهام. این داستانها را به چندین نوع تقسیم کردهام، یک بخش کتاب را به داستانهای شگفتانگیز و خارقالعاده اختصاص دادهام که به رئالیسم جادویی پهلو میزنند. بخشهایی هم به داستانهای زنان، ماجرایی، طنز و... اختصاص دارد. در هر داستان لغات و عبارتها و سطرهای دشوار را معنی کردهام. برای تألیف این اثر تحقیقی از حدود 400 منبع در این کتاب منثور استفاده کردهام، «هزار سال داستان فارسی» بیاغراق بیش از چهل سال از زندگی حرفهای من را
شامل میشود.
برش
فرهنگ در تعامل است که ارتقا مییابد
گفته مشترک اغلب آنهایی که ادبیات را زیستهاند این است که مراجعه به آن در مواجهه راحتتر با مشکلات سودمند است؛ قاسمزاده هم معتقد به چنین عقیدهای است و میگوید:
نباید تنها روی ادبیات کهن خودمان یا حتی ادبیات جهان تعصب به خرج بدهیم و مثل برخی دوستان بگوییم تنها راه نجات در ادبیات کهن فارسی است و... ادبیات، متعلق به هر سرزمینی که باشد افقهای تازهای را به روی مخاطب باز میکند. گفته افرادی که تنها به ادبیات و فرهنگ خودمان تأکید دارند مهمل بافی است. فرهنگ، در هر بخشی که مدنظرمان باشد از ادبیات گرفته تا سینما با توجه به تعامل با داشتههای دیگران است که رشد پیدا میکند. چطور میتوان مدعی علاقهمندی به فرهنگ شد اما از فرهنگ جهانی صرفنظر کرد؟ چطور وقتی یک آلمانی به فردوسی، حافظ و خیام علاقهمند میشود ما خوشمان میآید؟ ما هم باید فرهنگهای دیگر را بشناسیم. ادبیات فارسی، ریشه من است اما نمیتوانم به ادبیات سایر کشورها هم بیتوجه باشم! در برابر آنان موضع مغلوب ندارم اما بزرگان آنان را انکار نمیکنم و حتی تلاش میکنم از آنها بهرهمند شوم. در عرصه فرهنگ، تعصبات ناسیونالیستی جایی ندارد. از طرفی فراموش نکنیم که ادبیات کلاسیکمان همچون شمشیری دولبه است، اگر با نگاه خلاقانهای با آن روبهرو نشویم ما را به قعر خود میکشد و درنهایت به استادی تبدیل میشویم که سر کلاس هیچ داشتهای برای دانشجویان خود ندارد. درعینحال داشتههای ادبیات کلاسیک را میتوان به جهان امروز آورد و با نگاه خلاقی از آن بهرهمند شد. من نه مرعوب نویسندگان کلاسیک خودمان میشوم و نه به آنها بیتوجه هستم؛ بلکه با آنان زندگی میکنم. از آن گذشته نظر بزرگان ادبیاتمان هم از گذشتههای دور مبتنی بر همین تفکر بوده، آنجا که سعدی میگوید «بنیآدم اعضای یک پیکرند» و نمیگوید ایرانی! میگوید بنیآدم. یعنی فراتر از مرزها پیش میرود! آنهم مرزهایی که هیچکدام واقعی نیستند بلکه ساخته ما انسانها هستند. این مرزبندیها بازیهای سیاستمداران است، ما مردم و اهالی فرهنگ چرا خودمان را وارد آن کنیم.
خبرنگار
طی یکی- دو ماه اخیر رمان تازهای از محمدقاسمزاده و بههمت نشر نیماژ روانه کتابفروشیها شده است؛ «توفان سال موش» که رد پای پررنگی از دههها فعالیت ادبی در حوزههای مختلف بر صفحات آن دیده میشود. ماجراهای این رمان در جغرافیایی خیالی به وقوع میپیوندد. قاسمزاده روزگار آدمهایی را روایت کرده که بهقصد دستیابی به یک آرمانشهر قدم به ویرانی میگذارند؛ آدمهایی شبیه به خودمان که در عین آشنا بودن انگار از قعر افسانهها و اسطورههای کهن برخاستهاند.گفتوگوی امروزمان با قاسمزاده به سؤالاتی پیرامون همین کتاب اختصاص دارد. اما برای آنهایی که آشنایی کمتری با او دارند؛ محمدقاسمزاده، از نسل نویسندگانی است که دهه پنجاه قدم به دانشگاه تهران گذاشتند و از محضر استادانی همچون عبدالحسین زرینکوب و محمدرضا باطنی بهرهمند شدند. او سالها در کسوت نویسنده، پژوهشگر، رماننویس و منتقد ادبی فعالیت کرده و البته از اعضای هیأتعلمی بازنشسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بهشمار میآید. این فرهنگنامه نویس و پژوهشگر ادبیات کهن در آموزش و پرورش نیز تدریس کرده، هرچند آن را رها میکند و روانه وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت میشود، کمی بعد هم عازم چین. آنجا در همکاری با دانشگاه صداوسیمای پکن، بخش فارسی رادیو پکن را دایر میکند. وی در بازگشت به ایران برای سالها در مراکز تحقیقاتی مختلفی مشغول کار میشود؛ اما حالا تقریباً یک دههای میشود از کارهای دولتی کناره گرفته تا زمان بیشتری صرف نوشتن و تحقیق کند.
از ملکان شروع کنیم، محل شکلگیری ماجراهای داستان که گویا روستایی خیالی است. در آذربایجان شرقی، شهری با همین عنوان داریم؛ هرچند که ویژگیهای ملکان رمان شما با ملکان دنیای واقعی هیچ شباهتی ندارد! ارتباطی میان این همنامی وجود دارد؟
مدتها بهدنبال نام مناسبی بودم، روزی اتفاقی خیابان ولیعصر را با ماشین بهسمت پایین میرفتم که سر یوسفآباد، ملکان را دیدم. یک جواهرفروشی که اسمش به دلم نشست و این شد که ملکان به رمان من راه یافت. همانگونه که گفتید روستای این رمان خیالی است، پیشتر حتی نمیدانستم در واقعیت هم روستایی به این نام داریم. بعد از انتشار کتاب، دوستی این را به من گفت.
شادیاخ چطور؟ شادیاخ که نام قدیم نیشابور است! این انتخاب هم دلیل خاصی نداشت؟
ارتباطی میان شهر شادیاخ «توفان سال موش» با نیشابور قدیم وجود ندارد، اسم خوش آهنگی به نظرم آمد که به شهر تازه تأسیس داستان هم میآمد؛ آنچنانکه حتی «ابراهیم پری افسا» در جشن نامگذاری شهر به مسئولان آن میگوید که تنها کار درستتان همین انتخاب اسم شادیاخ بوده که برآمده از شادی است و... سازندگان این شهر به ظاهر بهدنبال تأسیس شهری هستند که ورود به آن همچون قدم گذاشتن در بهشت باشد؛ البته پیشینه تاریخی این شهر هم برای من جالب بود.
چرا بنا را بر یک جغرافیای خیالی گذاشتید؟ بحث این بود که مخاطب پیشفرض ذهنی خاصی نداشته باشد و راحتتر با شما همراه شود؟
سراغ هر شهری میرفتم پیشفرضهای ذهنی مخاطب در حکم مانع بود؛ حتی در انتخاب نام محلهها، دیگر دستم باز نبود. بنابراین نمیشد اسم شهر تهران، آبادان یا تبریز باشد و مخاطب با نامهای ناآشنایی روبهرو شود.
برای «توفان سال موش» هم مانند روالی که از شما درباره دیگر نوشتههایتان سراغ داریم سالهای بسیار صرف مطالعه کردهاید؟
ایده رمان حدود یک دهه قبل به ذهنم رسید، ابتدا تصمیم داشتم روستایی کویری را به تصویر بکشم. اما در کویر قادر به گسترش موضوع موردنظرم نبودم. بنابراین ملکان را به گونهای به تصویر کشیدم که شمال آن دریا و جنوبش هم جنگل است. اگر قرار به منطقهای کویری بود انتهای داستان به مشکل برمیخوردم؛ بویژه آنجا که جهاز(نوعی کشتی دستساز بادبانی) شکستهای از شهر داستان سردرمیآورد. از راه خشکی و کویر که ممکن نمیشد. از سوی دیگر برای شکلدهی به شخصیتها سالهای زیادی صرف مطالعه کردم؛ مثلاً شخصیت «گِندو» را براساس فرهنگی که از آن آمده ساختم و برای باورپذیر کردن بیشتر آن سراغ مطالعه درباره تفکرات و جغرافیایی رفتم که او را به آنها نسبت دادهام. گِندو به زبان سانسکریت به معنی کرگدن است. شخصیت گندو درواقع تبلوری از شعر بودا است آنجا که میگوید: «چونان کرگدن تنها سفر کن.» و گِندو هم در این رمان مردی است که به تنهایی سفر میکند.
چرا به سراغ راوی دانای کل رفتید؟
به این خاطر که نمیخواستم راوی، شخصیتهای داستان را تحت تأثیر قرار دهد.
دلیل انتخاب اسامی متفاوت برخی شخصیتها و محلههای داستان چیست؟
در انتخاب هرکدام از این اسامی دلیل یا افسانهای نهفته؛ هیچکدام بیدلیل انتخاب نشدهاند. «میان چهرک» عموی «گندو»، شخصیتی که در پایان رمان ظاهر میشود یکی از همین اسامی عجیب را دارد. «میان» در هندی به معنای آقا و جناب است و اینجا هم «میان چهرک» به معنای جناب چهرک است که خب اسم او به زادگاهش مرتبط است؛ حتی شهرهایی که «میان چهرک» از سفر به آنها میگوید نامهای متفاوتی دارند؛ هیچکدام هم واقعی نیستند. نام برخی از آن شهرها را از «هُزوارِشهای پهلوی» گرفتهام.
این انتخابها از چه بابت است؟ کنجکاو کردن ذهن مخاطب؟
بله، این یکی از مهمترین اثرات یک نوشته است. نویسندهای که بتواند حتی برای ذرهای، ذهن مخاطب را وادار به کند وکاو کند موفق شده است. وگرنه اگر قرار باشد همهچیز را بهراحتی مقابل روی مخاطب بگذاریم که دیگر اتفاقی رخ نمیدهد. هر یک از نامهای این کتاب نشاندهنده مفهومی هستند. آن «بایاتی»را که پدر دکتر خمارلو در روزهای آخر عمر زمزمه میکرد به خاطر دارید؟ ترجمهاش نکردم. به این خاطر که همه ما، در هر گوشهای از ایران که باشیم در میان دوستان و آشنایان خود یک آذریزبان داریم. مخاطب براحتی میتواند بپرسد که این بایاتی یعنی چه! بعد هم بخواهد ترجمهاش کند و تا آخر عمر به خاطرش میماند که بایاتی چیست. بههمین دلیل من هیچ اعتقادی به پاورقی نوشتن برای کتاب ندارم. براحتی میتوانستم خیلی نکات را شرح بدهم اما این کار را نکردم. حداقل مخاطب ناچار به کمی جستوجو میشود.
اما درک نکاتی که به آنها تأکید دارید نیازمند برخورداری از دانش مطالعاتی خاصی است؛ بویژه نشانهها و اسامی خاصی که برگزیدهاید. کتابخوان حرفهای هم شاید لزوماً درباره همه مفاهیم یا آثاری که به سراغ آنها رفتهاید چیزی نداند. با این حساب فکر میکنید عموم مخاطبان قادر به درک این رمان بشوند؟
نمیخواهم این کتاب را با «اولیس» جویس مقایسه کنم، بویژه که رمان او تنها برای گروه خاصی قابلدرک است و چه بسا که منتقدان همچنان هم باید سالهای بسیار صرف جستوجو و تحقیق دربارهاش کنند. بااین حال من تلاش کردم «توفان سال موش» را بهگونهای بنویسم که هم برخوردار از لایههای مخفی و مملو از نشانهها برای خواص باشد و هم مخاطب عادی آن را بخواند و لذت ببرد.
ابراهیم پری افسا یکی از اصلیترین شخصیتهای این رمان است. مردی مرموز، با کتابی بدون جلد و شناسنامه. معلوم نیست چه گذشتهای داشته و چه میخواند. حتی کسی نمیداند چه چیزی مینویسد. پری افسا شخصیتی بهلول مانند دارد که نخستین جلوهاش با پیشگوییاش درباره شهر تازه تأسیس داستان شروع میشود. پری افسا برگرفته از چیست؟
ابراهیم پری افسا برگرفته از فردی واقعی است؛ او را با توجه به شخصیت یکی از دوستانم نوشتهام؛ مانند پری افسا لاغر و ریزه است و همهچیز، حتی خودش را انکار میکند. بسیار فرد فرزانه و کتابخوان عجیب وغریبی است. آنقدر فرد خاصی است که پیشتر هم از شخصیت پری افسا در آثارم استفاده کردهام. نخستین مرتبه به یکی از داستانهای کوتاهم راه یافت، داستانی بهنام «عاشقی ابراهیم پری افسا» که در مجله آدینه منتشر شد؛ شاید سال 78 یا 79 که بعدها در قالب مجموعه داستان «صندلی روی بالکن» نیز درآمد. او تمام چیزهایی را میبیند که شخصیتهای «رمان توفان موش» باید ببینند اما متوجهشان نیستند.
جالب است که اهالی شهر در عین آنکه از پری افسا فراری هستند اما سراغش میروند، انگار چیزی که جرأت مواجهه با آن را ندارند در او میبینند.
خب او حرفهایی را میزند که دیگران از گفتنشان هراس دارند.
اما آن کتاب بدون آغاز و پایان که هیچگاه از پری افسا جدا نمیشود نماد چیست؟
این کتاب اشاره به شعری از محتشم کاشانی دارد که میگوید:«ما ز آغاز و ز انجام جهان بیخبریم / اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است.» البته بخش اعظمی از شخصیت پری افسا ساخته ذهن خودم هست.
در این رمان چقدر از مطالعات خود پیرامون اسطوره و افسانههای کهن ایرانی بهره گرفتهاید؟
فراوان به سراغ آنها رفتهام؛ آنجا که «ماهان سنمار» در پارک نشسته و گریه میکند به خاطر دارید؟ الماس نصیحتش میکند برای آنکه چشمهای خود را دیرتر بر اثر گریه از دست بدهد هر روز با یک چشم گریه میکند. این را من از شعر «طالب آملی» گرفتهام؛ «یک چشم روز وداع تو تر کنم/ چشم دیگر ذخیره روز دگر کنم» تنها بهصرف یک تخیل ابتدایی که نمیتوان رمان نوشت. باید مدتها درباره شخصیتها فکر و حتی مطالعه کنید. شخصیت دکترخمارلو را با الهام از شخصیت چند نفر ساختهام که یکی از آنها پسرعموی خودم است. یک ریز حرف میزد، بلوف میزد، آنهم از عجیب و غریبترین انواع! هرچند که شبیه دکترخمارلو در دنیای امروزمان بسیار وجود دارد.
پری افسا را میتوان نمادی از انسان سرگشته امروز دانست که در جستوجوی حقیقت است؟
از جنبههای مختلفی میتوان به «پری افسا» نگاه کرد. او بهدنبال کشف حقیقت هست اما آن را دستنیافتنی میداند. از طرفی هم میتوان گفت به حقیقت دستیافته و هم اینکه نرسیده! حالت لرزانی میان دست یافتن و دست نیافتن است. از ورود به روستای ملکان، درصدد پشت سر گذاشتن یک جهان برآمده است. به همین دلیل هم بندرت از این روستا و بعدتر هم شهر خارج میشود.
شخصیت محوری رمان پری افساست، اما به نظر میرسد که «گِندو» را موازی او قرار دادهاید و عجیب اینکه دو قطب مخالف هم هستند! نگاه متفاوتی به هستی و زندگی دارند. این انتخاب از چه بابت است؟
به نکته درستی اشاره کردید، این دو پشت و روی یک سکهاند. پری افسا تارک دنیاست، معتقد به بیارزشی آن نیز هست. گِندو برخلاف او به جهان پشت نکرده، اهل سفر است، هر جا دلش بخواهد میرود و مداوم در حال جستوجو است.
برخلاف پری افسا، گِندو حتی نگاهی خیام گونه به زندگی دارد و معتقد به غنیمت شمردن زمان کوتاه زندگی است!
زندگی خیام گونهای دارد، جهان را به هیچ حساب میکند اما برای لذتهای زندگی هم اهمیت قائل است. پری افسا هم خواهان لذتهای دنیوی است اما آنها را دستنیافتنی میداند و به سراغشان نمیرود. کابوس او در بیداری است و برعکس خواب آسودهای دارد. در پایان هم آنچه را ثمره سالیان سال زندگیاش هست به گِندو میسپارد به او میگوید این را ببر چراکه فقط تو هستی که از نوشتههای من سردرمی آوری.
در رمان ردپای پررنگی از فرهنگ شفاهی و فولکلور هم دیده میشود؛ حتی حضور افسانههای ایرانی. بهعنوان نمونه اهمیتی که عموی گِندو برای دریا قائل است و اجازه میدهد زندگیاش را هدایت کند برخاسته از فرهنگ بوشهر و جنوب کشورمان است. این حضور بهعمد بوده است؟
ناآگاهانه نبوده، فرهنگ شفاهی صورت عامیانه فرهنگی رسمی است که قابل جدایی از آن نیست. از طرفی همان ذهنیتی که در فرهنگ شفاهی دیده میشود در افسانهها نیز هست. منتها در افسانهها رنگ و لعاب بیشتری یافتهاند تا برای مردم لذتبخش شوند. از همین بابت امکان رها کردن فرهنگ شفاهی حتی در نوشتههای ادبی جدیمان وجود ندارد. همانطور که گفتید فرهنگ جنوب کشورمان هم در این رمان دیده میشود، دریا در زندگی اهالی جنوب اهمیت بسیاری دارد؛ وقتی دریانوردان به آب میزنند برای هفته و ماهها جز دریا چیزی نمیبینند، حتی خبری از صدای پرندگان هم نیست. برخلاف تصور عموم، پرندگان دریایی تنها در محدوده ساحل هستند. در این تنهایی و سکوت است که شاهد به کار افتادن و شکلگیری اسطورهها و افسانهها میشویم. از همین بابت هم دریا حضور پررنگی در افسانهها و فرهنگ شفاهی جنوب کشورمان دارد. دریانوردها تخیلات عجیبوغریبی دارند.
البته این تلفیق عجیب خیال و واقعیت در زندگی مردم جنوب هم دیده میشود و تنها محدود به دریانوردان نیست!
بله چراکه اهمیت و نقش دریا در زندگی تنها به دریانوردان محدود نمیشود، زندگی همه ساکنان جنوب را تحت تأثیر قرار میدهد. این افسانهها را نباید رها کرد؛ حالا برای هرکجای ایران که باشد فرقی ندارد. با بهرهگیری از آنها میتوان خمیرمایه شخصیتها و داستانها را شکل داد. اینها به ادبیات رنگارنگی و جذابیت بسیاری میدهند و از سویی به حفظ حیات آنها کمک میکنند.
در این رمان به سراغ تفکرات آیینی هم رفتهاید، آنجا که مردگان قبرستان جنازه صادق را قبول نمیکنند، آن را پس میزنند و... این برای جذابیت بیشتر نوشته بوده؟
هم از این بابت و هم اینکه نویسنده، در هر فرهنگ و کشوری که زندگی میکند نباید از تفکرات و آیینهای مردمی که برای آنان مینویسد غافل شود. در این صورت مخاطب با شخصیتهای باورپذیرتری روبهرو میشود. آیینها و اسطورهها قدرت بسیاری در جذاب شدن هرچه بیشتر داستانها دارند. البته ماجرایی که اشاره کردید تنها به صادق ختم نمیشود؛ حتی درجایی از رمان میبینید که مردگان به پا میخیزند و شبهای شهر را در دست خود دارند. ماجرایی که از اوستا حسین شروع میشود، شخصیتی که در میان آشنایانم تا حدی مابه ازای بیرونی دارد. در خاطرم هست که یکی از بستگان هرچند وقت یکمرتبه سراغ مادربزرگم میآمد که آقا(پدربزرگم) را خواب دیدم. میگفت حالا که زمستان درراه است پشتبام خانهتان را تعمیر کنم. مادربزرگ هم قبول میکرد و به او پول میداد. پدرم اعتراض میکرد که فلانی داره سرت کلاه میذاره. هرچند که مادربزرگ این را میدانست و تأکید میکرد که مهم نیست؛ این پول را خرج زن و بچهاش میکند.
در هر بخش از این رمان شاهد حضور بخشی از مطالعات شما هستیم؛ از پژوهشهایتان درباره افسانهها و اسطورهها گرفته تا حتی کار به روی ادبیات کهن فارسی و... با این تفاسیر «توفان سال موش» را میتوان چکیدهای از سالها کار ادبیتان دانست؟
بله، ذهنیت نویسنده بر اساس نوع زندگی و سبک مطالعاتیاش ساخته میشود که درباره من نیز صادق است. این ذهنیت در نوشتههای نویسنده سرریز میشود و نمیتواند آنها را کنار بزند. خب من هم آثار روز جهان را میخوانم و هم ادبیات کلاسیک فارسی که اصلاً بخش اعظمی از زندگیام را به خود اختصاص داده است. هرچند وقت یکمرتبه دوباره سراغ آثار شاخص میروم، سال گذشته با آنکه اوضاع زندگیام دشوار شده بود اما جنگ و صلح تولستوی را برای سومین مرتبه خواندم. آنهم در شرایطی که روزهای وحشتناکی را بهدلیل فقدان فرزندم پشت سرمی گذاشتم، ما نمیتوانیم اتفاقات تلخ زندگیمان را کنار بگذاریم یا حل کنیم. اما میتوانیم به شکلی با آنها مقابله کنیم تا روحیهمان از بین نرود. از همه مهمتر اینکه برداشت من از این شاهکار روسی در سومین مرتبه خوانش خیلی متفاوت از دومرتبه قبلی بود. اشتباه است که فکر کنیم یکمرتبه خواندن فلان کتاب کافی است.
به ظرفیتهایی اشاره کردید که ادبیات کهن و از سویی افسانهها در اختیار نویسندگان گذاشتهاند، با اتکا به اینکه شما در داوری برخی جوایز ادبی حضورداشتهاید، نویسندگان جوان چقدر متوجه این داشتهها شدهاند؟
جوانان توجه چندانی به ادبیات کهن ندارند. این در حالی است که باید سراغ ادبیات کهن بروند، در آن جستوجو کنند و یافتههای خود را بهشکلی خلاقانه پیش روی علاقهمندان ادبیات داستانی بگذارند. نویسنده نهفقط از ادبیات کلاسیک، بلکه از مطالعه دیگر بخشهای فرهنگ و حتی علومی مانند جامعهشناسی و روانشناسی هم نباید غافل شود. بدون پیگیری سینما یا تئاتر مگر میتوان اثر درخشانی نوشت؟ ادبیات با هنرها و بسیاری از شاخههای علوم انسانی در پیوندی نزدیک است. تخیل که الکی بهوجود نمیآید؛ ذهن ساخته میشود. دریکی از جوایزی که داور آن بودم به جوانان حاضر، مثالی در همین باره گفتم؛ اینکه کتاب نخست احمد شاملو بسیار سطح پایین است. آنقدر که خودش حاضر به انتشار آن نبود چراکه تأکید داشت آدمی که آن کتاب را نوشته مرده است. اما چطور شاملو از آن کتاب به چنان آثار درخشانی رسید؟ فراوان خواند، جستوجو کرد و ادبیات را زیست. این تفاوت بزرگانی همچون شاملو با برخی نویسندگان و شاعران عجول امروزی است.
به رمان بازگردیم، چرا بعضی ماجراها را بیدلیل و سرانجام رها کردهاید؛ همچون راه افتادنهای شبانه مردگان در شهر و حمله 12 روزه پرندگان؟
رمان قرار نیست به همه چیز جواب بدهد، همانگونه که در دنیای واقعی دلیل همه اتفاقات را نمیفهمیم. بنابراین باید برخی ماجراها را باز بگذاریم؛ آنوقت مخاطب هم بهنوعی در نوشتهمان سهیم میشود چراکه از تخیل خود برای درک سرانجام آنها استفاده میکند.
در این رمان از ابزارهای مختلفی بهره گرفتهاید؛ حتی به نظر میرسد گاهی مخاطب را فریب میدهید و... آنجا که بحث عذرا در میان است؛ دعانویسی که او را زنی معرفی میکنید که تابهحال کسی ندیده کارهایش اثربخش باشد. اما تنها چند صفحه بعد خواننده متوجه میشود که دقیقاً با زنی برخلاف معرفی اولیه طرف است!
اگر از ابتدا درباره شارلاتان بازی عذرا و اینکه چهکارهایی از عهدهاش ساخته است میگفتم که دیگر جذاب نبود. با اینحال نمیتوان گفت مخاطب را فریب دادهام. در معرفی عذرا به گفتههای دیگران اکتفا کردهام. مابه ازای بیرونی شخصیت عذرا به سالهای کودکی و نوجوانیام بازمیگردد، رمالی در محلهمان بود که آنقدر سر به سرش گذاشتیم تا فرار کرد و رفت. اتفاقاً برخی دیالوگهای اولیه از همان زن به رمان راه یافته و از تقلبهایی که به خرج میداد. آن مردی هم که در رمان او را همسر عذرا معرفی کردهام برگرفته از شخصیت دوست پدر خودم است. مرد جالبی بود، هر موقع که به خانهمان میآمد آرزو داشتیم شب بشود و بخوابد. درست مانند شخصیت داخل رمان بهمحض آنکه میخوابید سیر تا پیاز همه اتفاقات آن روز را تعریف میکرد و شنیدن آنها برای ما سرگرمی جالبی بود.
پایان کتاب تداعیکننده وضعیت به تصویر کشیده شده در رمانهای پادآرمانشهری است، هرچند که در شروع قرار است ساخت یک آرمانشهر را شاهد باشیم!
تضاد اولیه و پایانی رمان، تداعی کننده این است که هیچ آرمانشهری در جهان وجود ندارد؛ هر وقت فردی مدعی تشکیل آرمانشهر شده درنهایت به فجایعی تاریخی ختم شده است.نگاهی به عواقب کارهای سیاستمداران گذشته بیندازید، از هیتلر گرفته تا استالین و دیگران. به گمانم سیاستمدارانی که وعدههای آنچنانی نمیدهند قابلاعتمادتر هستند. البته نهفقط در ایران، درباره همه جهان اینگونه است.
اتفاقات پیش روی مخاطب در این رمان و مجموع ماجراها را میتوان به کلیت جهان، نحوه ادارهاش و حتی زندگی ساکنان آن تعمیم داد؟
این دیگر به برداشت خود شما بستگی دارد. درباره شعر این عقیده وجود دارد که شعر خوب بهاندازه تمام خوانندگان آن معناهای مختلف دارد.
و آن گاوهای قرمز و سیاه آخر داستان نماد چه هستند؟
دشمنانی که باهم یکی نیستند اما درنهایت عملکردی مشابه دارند.
حضور زمان چندان در نوشتهتان مشهود نیست، مگر وقتهایی که بحث بزرگ شدن به فرض پسر دکترخمارلو و شیده است و... چرا؟
بله غیر از چند مورد که نشانگر این است که ماجرای رمان به پیش از انقلاب بازمیگردد، مابقی نشانهایی که به گذر زمان و اصلاً خود زمان اشاره میکنند انگشتشمار هستند. این به علاقهام از دوری کردن به مستقیم گویی بازمیگردد. اینها به درگیر شدن ذهن مخاطب کمک بیشتری میکند.
چرا برای ساختار و سبک رمان رئالیسم جادویی را انتخاب کردهاید؟
از این بابت که بیش از سایر ژانرها در تلفیق واقعیت و خیال دست نویسنده را بازمی گذارد، بویژه که در ادبیات کهن خودمان هم مصداقهایی را که به این سبک نزدیک باشند داریم. از نمونههای بارز آن میتوان به هزارویکشب اشاره کرد، کتابی که بارها آن را خواندهام.
در آخر از این بگویید که این روزها چه میکنید؟
چند کار تمام شده و نیمه تمام در دست دارم که ترجیح میدهم انتشار آنها با فاصله از کار تازهام باشد. یکی از آنها رمانی متفاوت از دیگر آثارم است؛ کتابی که جغرافیای آن در تهران و زمانش نیز دوره معاصر است؛ منتها نکته جذابی دارد. شخصیت اصلی کتاب شیطان است. بگذارید به نکات دیگری اشاره نکنم. پیشتر کتاب« هزار سال داستان فارسی» را تمام کرده بودم؛ قرار بود یکی از دوستان ناشر کار نشر آن را به عهده بگیرد که متأسفانه درگذشت. حالا آن را به مؤسسه دیگری سپردهام که با توجه به شرایط نشر زمان انتشار دقیق آن را نمیدانم. هرچند که بهطورقطع در همین سالجاری منتشر میشود. در این کتاب به بررسی داستانهای فارسی از قرن چهارم تا چهاردهم پرداختهام. این داستانها را به چندین نوع تقسیم کردهام، یک بخش کتاب را به داستانهای شگفتانگیز و خارقالعاده اختصاص دادهام که به رئالیسم جادویی پهلو میزنند. بخشهایی هم به داستانهای زنان، ماجرایی، طنز و... اختصاص دارد. در هر داستان لغات و عبارتها و سطرهای دشوار را معنی کردهام. برای تألیف این اثر تحقیقی از حدود 400 منبع در این کتاب منثور استفاده کردهام، «هزار سال داستان فارسی» بیاغراق بیش از چهل سال از زندگی حرفهای من را
شامل میشود.
برش
فرهنگ در تعامل است که ارتقا مییابد
گفته مشترک اغلب آنهایی که ادبیات را زیستهاند این است که مراجعه به آن در مواجهه راحتتر با مشکلات سودمند است؛ قاسمزاده هم معتقد به چنین عقیدهای است و میگوید:
نباید تنها روی ادبیات کهن خودمان یا حتی ادبیات جهان تعصب به خرج بدهیم و مثل برخی دوستان بگوییم تنها راه نجات در ادبیات کهن فارسی است و... ادبیات، متعلق به هر سرزمینی که باشد افقهای تازهای را به روی مخاطب باز میکند. گفته افرادی که تنها به ادبیات و فرهنگ خودمان تأکید دارند مهمل بافی است. فرهنگ، در هر بخشی که مدنظرمان باشد از ادبیات گرفته تا سینما با توجه به تعامل با داشتههای دیگران است که رشد پیدا میکند. چطور میتوان مدعی علاقهمندی به فرهنگ شد اما از فرهنگ جهانی صرفنظر کرد؟ چطور وقتی یک آلمانی به فردوسی، حافظ و خیام علاقهمند میشود ما خوشمان میآید؟ ما هم باید فرهنگهای دیگر را بشناسیم. ادبیات فارسی، ریشه من است اما نمیتوانم به ادبیات سایر کشورها هم بیتوجه باشم! در برابر آنان موضع مغلوب ندارم اما بزرگان آنان را انکار نمیکنم و حتی تلاش میکنم از آنها بهرهمند شوم. در عرصه فرهنگ، تعصبات ناسیونالیستی جایی ندارد. از طرفی فراموش نکنیم که ادبیات کلاسیکمان همچون شمشیری دولبه است، اگر با نگاه خلاقانهای با آن روبهرو نشویم ما را به قعر خود میکشد و درنهایت به استادی تبدیل میشویم که سر کلاس هیچ داشتهای برای دانشجویان خود ندارد. درعینحال داشتههای ادبیات کلاسیک را میتوان به جهان امروز آورد و با نگاه خلاقی از آن بهرهمند شد. من نه مرعوب نویسندگان کلاسیک خودمان میشوم و نه به آنها بیتوجه هستم؛ بلکه با آنان زندگی میکنم. از آن گذشته نظر بزرگان ادبیاتمان هم از گذشتههای دور مبتنی بر همین تفکر بوده، آنجا که سعدی میگوید «بنیآدم اعضای یک پیکرند» و نمیگوید ایرانی! میگوید بنیآدم. یعنی فراتر از مرزها پیش میرود! آنهم مرزهایی که هیچکدام واقعی نیستند بلکه ساخته ما انسانها هستند. این مرزبندیها بازیهای سیاستمداران است، ما مردم و اهالی فرهنگ چرا خودمان را وارد آن کنیم.
در مراسم امضای تفاهمنامه مطالعات توسعه میدان مشترک آزادگان بیان شد
وزیر نفت: نگویید کاری نشده است
تولید روزانه 6/5 میلیون بشکه نفت سرلوحه باشد
گروه اقتصادی| روز گذشته مطالعات میدان نفتی آزادگان در قالب امضای سه تفاهمنامه به پنج شرکت اکتشاف و تولید ایرانی واگذار شد. حالا به واسطه این تفاهمنامهها، پنج شرکت اکتشاف و تولید ایرانی (صاحب صلاحیت برای تبدیل شدن به E&P) در سه بخش جنوبی، مرکزی و شمالی آزادگان به منظور توسعه میدان مطالعات انجام خواهند داد.
این میدان، بزرگترین میدان مشترک نفتی کشور است که با وسعت هزار و 500 کیلومتر مربع در مجاورت مرز عراق و حدود ۸۰ کیلومتری غرب اهواز واقع شده و نفت درجای این میدان حدود ۳۲ میلیارد بشکه نفت برآورد میشود و با میدان مجنون عراق مشترک است.
همچنین در این مراسم، عملیات اجرایی طرح نگهداشت تولید گاز میدانهای هما، وراوی و تابناک نیز کلید خورد.
وزیر نفت در این آیین، از شمارش معکوس حضورش در صنعت نفت و کار دولتی تا ظرفیت افزایش تولید روزانه به 6.5 میلیون بشکه سخن گفت. به گزارش شانا، بیژن زنگنه با تأکید بر ضرورت افزایش تولید نفت ایران بیان کرد: به نظرم هر دولتی بر سر کار آمد، باید تولید روزانه ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت را جزو نخستین برنامههای خود قرار دهد. ما براحتی میتوانیم به تولید روزانه ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت دست یابیم و این رقم هدف عجیب و غریبی نیست، این واقعیتی است که بعضیها نمیخواهند آن را بپذیرند و مرتب علیه آن کار میکنند. این مهم افزون بر ایجاد اشتغال، صنایع ایران را فعال و در عین حال قدرت امنیتی ایجاد میکند.
او با اشاره به اینکه در سیاست کلی نظام در زمینه انرژی که در سال ۱۳۷۹ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد، بر افزایش ظرفیت تولید صیانت شده نفت متناسب با ذخایر موجود و برخورداری کشور از افزایش قدرت اقتصادی و امنیتی و سیاسی تأکید شده است، تصریح کرد: نفت فقط قدرت اقتصادی نیست، نفت قدرت امنیتی و سیاسی کشور را بالا میبرد.
30 میلیارد دلار برای نگهداشت و تداوم تولید
زنگنه عنوان کرد: ما در شرایطی هستیم که برای حفظ و نگهداشت تولید باید اقدامهایی را انجام دهیم، همسو با این موضوع بزودی قراردادی برای کنگان امضا میشود.
او ادامه داد: برای حفظ و نگهداشت تولید در میدان گازی پارس جنوبی به ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار نیاز است. وزیر نفت با اشاره به اینکه این میزان سرمایهگذاری اشتغال نیز به دنبال خواهد داشت، بیان کرد: دوستان انتظار دارند که پس از پایان طرح همه نیروهای شاغل در طرح حفظ شوند، در حالی که این اصرار سبب میشود سرمایهگذاری متوقف شود. ما برای نگهداشتن کارگران باید جریان سرمایهگذاری در کشور را زنده نگه داریم.
کاری فراتر از یک مطالعه
زنگنه در مراسم روز گذشته بیان کرد: کاری که برای میدان نفتی آزادگان با امضای تفاهمنامه انجام میشود، فراتر از یک مطالعه است و باید برای این طرح حدود ۴.۵ میلیارد دلار پیشنهاد تأمین مالی ارائه شود.
او با اشاره به اینکه این سه قرارداد باید با هم پیوند بخورند زیرا زمانی که تولید میکنند روی هم اثر منفی نداشته باشند، اظهار کرد: با وجود تحریمهای مالی کارهای بزرگ در صنعت نفت در این سالها انجام شده است و ظرفیت میدانهای غرب کارون از ۷۰ هزار به ۴۰۰ هزار بشکه رسیده است.
زنگنه با اشاره به اینکه اهداف برنامه ششم توسعه متناسب با شرایط تحریم تنظیم نشده است گفت: اگر تحریم نبود ما چند برابر این میتوانستیم کار کنیم. افتخارهای خودمان را بزرگ بدانیم و نگویم هیچ کاری نکردیم!
وزیر نفت ضریب بازیافت ۵.۵ درصد را برای میدان های نفتی از جمله آزادگان بههیجوجه مناسب ندانست و عنوان کرد: باید به ضریب بازیافت میدانهای نفتی بپردازیم. امیدوارم ظرف زمان تعیین شده مطالعه میدان آزادگان به پایان برسد.
تحقق آرزوهای وزیر نفت
وزیر نفت با اشاره به اینکه چند آرزو داشتم یکی از آنها این بود شرکت پیمانکار عمومی (GC) در نفت فعال شود که اکنون چند شرکت فعال در این زمینه داریم، گفت: دیگر آرزویم شرکتهای اکتشاف و تولید بود که برای به ثمر رسیدن آن بسیار سختی کشیدم. میگفتند گرگزاده است اما این شرکتها سرانجام شکل گرفتند.
او ادامه داد: سومین آرزویم فعال شدن شرکتهای ایرانی در معاملات نفت و فرآوردههای نفتی بود که فعال شدند؛ امیدواریم پس از تحریم هم بمانند. زنگنه با بیان اینکه من دیگر در صنعت نفت و در کار دولتی نخواهم بود، اذعان کرد: ولی دلم برای ایران میسوزد و همه تجربهام را در اختیار خواهم گذاشت. تأکید میکنم باید ظرفیت تولید نفت را بالا ببریم زیرا محدودیت بینالمللی برای ما مشکلساز میشود.
افزایش تولید نفت و گاز به معنای افزایش خامفروشی نیست
علی آقا محمدی ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در این مراسم با تأکید بر اینکه افزایش تولید نفت و گاز به معنای افزایش خامفروشی نیست اعلام کرد که اکنون دو پتروپالایشگاه با ارزش ۷ میلیارد یورو در حال ساخت است.
علی آقامحمدی گفت: اگر بخواهیم اتفاقی در کشور بیفتد نیازمند سرمایهگذاری هستیم و سرمایهگذاری هم باید با بهکارگیری همه توان ملی باشد، فقط دولت نمیتواند این کار را انجام دهد. وی ادامه داد: ما منابع نفتی کشور را به جای مالیات صرف اداره کشور کردیم و اکنون گذشتگان و صندوقهای بازنشستگی هم میخواهند از این منابع بهرهبرداری کنند که با این روند پس از ۳۰ سال کشوری پیر و فقیر خواهیم داشت و این خطرناکترین پدیدهای است که رخ میدهد، حتی از تغییرات محیط زیستی، گرد و غبار و کمبود آب هم بدتر است. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه افزایش تولید نفت و گاز به کشور اقتدار میدهد و در جایگاه جهانی هم بسیار مهم است، تصریح کرد: امریکا، روسیه و عربستان زمانی در یک سطح با ایران تولید داشتند، اما اکنون به تولید روزانه ۱۰ میلیون بشکه رسیدند، ایران هم نمیتواند در این سطح باقی بماند زیرا خطایی راهبردی است.
آقامحمدی تأکید کرد: پس از اینکه نفت را بهدست میآوریم هم میتوانیم در پتروپالایشگاهها فرآوری کنیم و افزایش تولید به معنای افزایش خامفروشی نیست و دو پتروپالایشگاه عظیم هرکدام با سرمایهگذاری ۳.۵ میلیارد یورو در حال ساخت است.
وی افزود: منطقی این است که در آستانه برنامه هفتم توسعه مبنا را تولید روزانه ۴ میلیون بشکه و معادل ۴ میلیون بشکه گاز در نظر بگیریم که ۸ میلیون بشکه به اقتصاد داخلی تزریق میشود و مازاد آن برای سرمایهگذاری هزینه شود. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین اظهار کرد: در این زمینه هم برنامهریزی شده و در یک برنامه ۲۵ ساله در صورتی که قیمتها تغییر عمدهای نیابد امکان داریم از این محل هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار منابع برای سرمایهگذاری داشته باشیم.
آقامحمدی یادآور شد: امروز هم شرکتهای داخلی بهدلیل نعمت تحریم این کار را انجام میدهند از جهتی بهدلیل اینکه پروژه از منابع مشترک است گام بسیار مهمی بهشمار میرود که در بخشهای دیگر اقتصاد ایران هم نمود مییابد.
تولید ۲۱۵ هزار بشکهای نفت از میدان مشترک آزادگان
گفتنی است، تفاهمنامه مطالعه بخش شمالی میدان آزادگان بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت توسعه نفت و گاز پرشیا، تفاهمنامه مطالعه بخش مرکزی میدان آزادگان میان شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای پتروپارس و پتروایران و تفاهمنامه مطالعه بخش جنوبی میدان آزادگان میان شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای گسترش انرژی پاسارگاد و انرژیدانا امضا شد.
دراین مراسم، معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت در امور توسعه و مهندسی نیز گفت: با تولید روزانه ۷۵ هزار بشکه نفت از آزادگان شمالی و ۱۴۰ هزار بشکه از آزادگان جنوبی، ظرفیت تولید نفت ایران از این میدان مشترک به ۲۱۵ هزار بشکه در روز افزایش یافته است. «رضا دهقان» ادامه داد: در سالهای قبل توسعه میدان آزادگان در دو بخش شمالی و جنوبی انجام شد. بخش شمالی توسط شرکت سی ان پی سی چین و بخش جنوبی توسط شرکت متن انجام شد.
دهقان تأکید کرد: بررسیهایی انجام و شرکتهای اکتشاف، تولید توسط خودشان انجام شد؛ در طی این هماندیشیها مدلی تعریف شد تا از ظرفیت شرکتهای اکتشاف و تولید ایرانی بهره ببریم.
وی افزود: در این مدل سعی کردیم میدان به سه بخش تقسیم شود و در این سه بخش، شرکتهای ایرانی مطالعه را انجام داده و پیشنهاد توسعه این میدان را ارائه کنند.
معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران با اشاره به اینکه کمیتهای مشترک برای میدان آزادگان تعریف شده، گفت: این کمیته توسعه امکانپذیر و یکپارچه در میدان آزادگان را مورد توجه دارد. وی افزود: با تأیید این کمیته، میتوان وارد امضای توسعه قراردادی با شرکتهای ایرانی شد.
به گفته معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت در زمان مطالعه این میادین اگر شرکتهای خارجی بخواهند وارد توسعه آزادگان شوند، امکان حضور دارند. میدانهای هما، وراوی و تابناک نیز که عملیات اجرایی طرح نگهداشت تولید گاز آنها دیروز آغاز شد، در منطقه عملیاتی پارسیان شرکت بهرهبرداری نفت و گاز زاگرس جنوبی در مجاورت شهرهای پارسیان، لامرد، خنج و مهر قرار دارند.
این میدان، بزرگترین میدان مشترک نفتی کشور است که با وسعت هزار و 500 کیلومتر مربع در مجاورت مرز عراق و حدود ۸۰ کیلومتری غرب اهواز واقع شده و نفت درجای این میدان حدود ۳۲ میلیارد بشکه نفت برآورد میشود و با میدان مجنون عراق مشترک است.
همچنین در این مراسم، عملیات اجرایی طرح نگهداشت تولید گاز میدانهای هما، وراوی و تابناک نیز کلید خورد.
وزیر نفت در این آیین، از شمارش معکوس حضورش در صنعت نفت و کار دولتی تا ظرفیت افزایش تولید روزانه به 6.5 میلیون بشکه سخن گفت. به گزارش شانا، بیژن زنگنه با تأکید بر ضرورت افزایش تولید نفت ایران بیان کرد: به نظرم هر دولتی بر سر کار آمد، باید تولید روزانه ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت را جزو نخستین برنامههای خود قرار دهد. ما براحتی میتوانیم به تولید روزانه ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت دست یابیم و این رقم هدف عجیب و غریبی نیست، این واقعیتی است که بعضیها نمیخواهند آن را بپذیرند و مرتب علیه آن کار میکنند. این مهم افزون بر ایجاد اشتغال، صنایع ایران را فعال و در عین حال قدرت امنیتی ایجاد میکند.
او با اشاره به اینکه در سیاست کلی نظام در زمینه انرژی که در سال ۱۳۷۹ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد، بر افزایش ظرفیت تولید صیانت شده نفت متناسب با ذخایر موجود و برخورداری کشور از افزایش قدرت اقتصادی و امنیتی و سیاسی تأکید شده است، تصریح کرد: نفت فقط قدرت اقتصادی نیست، نفت قدرت امنیتی و سیاسی کشور را بالا میبرد.
30 میلیارد دلار برای نگهداشت و تداوم تولید
زنگنه عنوان کرد: ما در شرایطی هستیم که برای حفظ و نگهداشت تولید باید اقدامهایی را انجام دهیم، همسو با این موضوع بزودی قراردادی برای کنگان امضا میشود.
او ادامه داد: برای حفظ و نگهداشت تولید در میدان گازی پارس جنوبی به ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار نیاز است. وزیر نفت با اشاره به اینکه این میزان سرمایهگذاری اشتغال نیز به دنبال خواهد داشت، بیان کرد: دوستان انتظار دارند که پس از پایان طرح همه نیروهای شاغل در طرح حفظ شوند، در حالی که این اصرار سبب میشود سرمایهگذاری متوقف شود. ما برای نگهداشتن کارگران باید جریان سرمایهگذاری در کشور را زنده نگه داریم.
کاری فراتر از یک مطالعه
زنگنه در مراسم روز گذشته بیان کرد: کاری که برای میدان نفتی آزادگان با امضای تفاهمنامه انجام میشود، فراتر از یک مطالعه است و باید برای این طرح حدود ۴.۵ میلیارد دلار پیشنهاد تأمین مالی ارائه شود.
او با اشاره به اینکه این سه قرارداد باید با هم پیوند بخورند زیرا زمانی که تولید میکنند روی هم اثر منفی نداشته باشند، اظهار کرد: با وجود تحریمهای مالی کارهای بزرگ در صنعت نفت در این سالها انجام شده است و ظرفیت میدانهای غرب کارون از ۷۰ هزار به ۴۰۰ هزار بشکه رسیده است.
زنگنه با اشاره به اینکه اهداف برنامه ششم توسعه متناسب با شرایط تحریم تنظیم نشده است گفت: اگر تحریم نبود ما چند برابر این میتوانستیم کار کنیم. افتخارهای خودمان را بزرگ بدانیم و نگویم هیچ کاری نکردیم!
وزیر نفت ضریب بازیافت ۵.۵ درصد را برای میدان های نفتی از جمله آزادگان بههیجوجه مناسب ندانست و عنوان کرد: باید به ضریب بازیافت میدانهای نفتی بپردازیم. امیدوارم ظرف زمان تعیین شده مطالعه میدان آزادگان به پایان برسد.
تحقق آرزوهای وزیر نفت
وزیر نفت با اشاره به اینکه چند آرزو داشتم یکی از آنها این بود شرکت پیمانکار عمومی (GC) در نفت فعال شود که اکنون چند شرکت فعال در این زمینه داریم، گفت: دیگر آرزویم شرکتهای اکتشاف و تولید بود که برای به ثمر رسیدن آن بسیار سختی کشیدم. میگفتند گرگزاده است اما این شرکتها سرانجام شکل گرفتند.
او ادامه داد: سومین آرزویم فعال شدن شرکتهای ایرانی در معاملات نفت و فرآوردههای نفتی بود که فعال شدند؛ امیدواریم پس از تحریم هم بمانند. زنگنه با بیان اینکه من دیگر در صنعت نفت و در کار دولتی نخواهم بود، اذعان کرد: ولی دلم برای ایران میسوزد و همه تجربهام را در اختیار خواهم گذاشت. تأکید میکنم باید ظرفیت تولید نفت را بالا ببریم زیرا محدودیت بینالمللی برای ما مشکلساز میشود.
افزایش تولید نفت و گاز به معنای افزایش خامفروشی نیست
علی آقا محمدی ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در این مراسم با تأکید بر اینکه افزایش تولید نفت و گاز به معنای افزایش خامفروشی نیست اعلام کرد که اکنون دو پتروپالایشگاه با ارزش ۷ میلیارد یورو در حال ساخت است.
علی آقامحمدی گفت: اگر بخواهیم اتفاقی در کشور بیفتد نیازمند سرمایهگذاری هستیم و سرمایهگذاری هم باید با بهکارگیری همه توان ملی باشد، فقط دولت نمیتواند این کار را انجام دهد. وی ادامه داد: ما منابع نفتی کشور را به جای مالیات صرف اداره کشور کردیم و اکنون گذشتگان و صندوقهای بازنشستگی هم میخواهند از این منابع بهرهبرداری کنند که با این روند پس از ۳۰ سال کشوری پیر و فقیر خواهیم داشت و این خطرناکترین پدیدهای است که رخ میدهد، حتی از تغییرات محیط زیستی، گرد و غبار و کمبود آب هم بدتر است. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه افزایش تولید نفت و گاز به کشور اقتدار میدهد و در جایگاه جهانی هم بسیار مهم است، تصریح کرد: امریکا، روسیه و عربستان زمانی در یک سطح با ایران تولید داشتند، اما اکنون به تولید روزانه ۱۰ میلیون بشکه رسیدند، ایران هم نمیتواند در این سطح باقی بماند زیرا خطایی راهبردی است.
آقامحمدی تأکید کرد: پس از اینکه نفت را بهدست میآوریم هم میتوانیم در پتروپالایشگاهها فرآوری کنیم و افزایش تولید به معنای افزایش خامفروشی نیست و دو پتروپالایشگاه عظیم هرکدام با سرمایهگذاری ۳.۵ میلیارد یورو در حال ساخت است.
وی افزود: منطقی این است که در آستانه برنامه هفتم توسعه مبنا را تولید روزانه ۴ میلیون بشکه و معادل ۴ میلیون بشکه گاز در نظر بگیریم که ۸ میلیون بشکه به اقتصاد داخلی تزریق میشود و مازاد آن برای سرمایهگذاری هزینه شود. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین اظهار کرد: در این زمینه هم برنامهریزی شده و در یک برنامه ۲۵ ساله در صورتی که قیمتها تغییر عمدهای نیابد امکان داریم از این محل هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار منابع برای سرمایهگذاری داشته باشیم.
آقامحمدی یادآور شد: امروز هم شرکتهای داخلی بهدلیل نعمت تحریم این کار را انجام میدهند از جهتی بهدلیل اینکه پروژه از منابع مشترک است گام بسیار مهمی بهشمار میرود که در بخشهای دیگر اقتصاد ایران هم نمود مییابد.
تولید ۲۱۵ هزار بشکهای نفت از میدان مشترک آزادگان
گفتنی است، تفاهمنامه مطالعه بخش شمالی میدان آزادگان بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت توسعه نفت و گاز پرشیا، تفاهمنامه مطالعه بخش مرکزی میدان آزادگان میان شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای پتروپارس و پتروایران و تفاهمنامه مطالعه بخش جنوبی میدان آزادگان میان شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای گسترش انرژی پاسارگاد و انرژیدانا امضا شد.
دراین مراسم، معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت در امور توسعه و مهندسی نیز گفت: با تولید روزانه ۷۵ هزار بشکه نفت از آزادگان شمالی و ۱۴۰ هزار بشکه از آزادگان جنوبی، ظرفیت تولید نفت ایران از این میدان مشترک به ۲۱۵ هزار بشکه در روز افزایش یافته است. «رضا دهقان» ادامه داد: در سالهای قبل توسعه میدان آزادگان در دو بخش شمالی و جنوبی انجام شد. بخش شمالی توسط شرکت سی ان پی سی چین و بخش جنوبی توسط شرکت متن انجام شد.
دهقان تأکید کرد: بررسیهایی انجام و شرکتهای اکتشاف، تولید توسط خودشان انجام شد؛ در طی این هماندیشیها مدلی تعریف شد تا از ظرفیت شرکتهای اکتشاف و تولید ایرانی بهره ببریم.
وی افزود: در این مدل سعی کردیم میدان به سه بخش تقسیم شود و در این سه بخش، شرکتهای ایرانی مطالعه را انجام داده و پیشنهاد توسعه این میدان را ارائه کنند.
معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران با اشاره به اینکه کمیتهای مشترک برای میدان آزادگان تعریف شده، گفت: این کمیته توسعه امکانپذیر و یکپارچه در میدان آزادگان را مورد توجه دارد. وی افزود: با تأیید این کمیته، میتوان وارد امضای توسعه قراردادی با شرکتهای ایرانی شد.
به گفته معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت در زمان مطالعه این میادین اگر شرکتهای خارجی بخواهند وارد توسعه آزادگان شوند، امکان حضور دارند. میدانهای هما، وراوی و تابناک نیز که عملیات اجرایی طرح نگهداشت تولید گاز آنها دیروز آغاز شد، در منطقه عملیاتی پارسیان شرکت بهرهبرداری نفت و گاز زاگرس جنوبی در مجاورت شهرهای پارسیان، لامرد، خنج و مهر قرار دارند.
تیم ملی عازم بحرین شد
پروازی برای صعود
گروه ورزشی/ کاروان تیم ملی ساعت 15:30 دیروز از جزیره کیش با پروازی اختصاصی عازم منامه پایتخت بحرین شد تا در ادامه رقابتهای خود در دور برگشت مقدماتی جام جهانی 2022 شرکت کند و شانسش را برای صعود به دور بعد بیازماید. ملی پوشان در حالی با حدود یک ساعت و نیم تأخیر پرواز کردند که خبر رسیده بود قرار است مراسم بدرقهای با حضور خبرنگاران برگزار شود اما این اتفاق نیفتاد و بنابر اعلام محمودرضا رضایی چنین پیشنهادی داده شد ولی به علت رعایت پروتکلهای بهداشتی اصلاً قرار نبود که چنین مراسمی برگزار شود.
با این حال، پنجمین تمرین تیم ملی در اردوی کیش در حالی از ساعت 19 یکشنبه در زمین المپیک این جزیره آغاز شد که سیامک نعمتی، بازیکن پرسپولیس که به تیم ملی دعوت شده بود، برای نخستین بار در تمرین این تیم شرکت کرد. همچنین محمدرضا اخباری که برای حضور دربی تبریز اردوی تیم ملی را ترک کرده بود، یکشنبه به جمع ملی پوشان بازگشت و در تمرین شرکت کرد. با اضافه شدن نعمتی 27 بازیکن کامل عازم بحرین شدند تا در نهایت 23 بازیکن در آنجا توسط دراگان اسکوچیچ انتخاب شوند. اما آخرین تمرین تیم ملی در کیش چند میهمان ویژه داشت. یکی پژمان جمشیدی، بازیکن اسبق تیم ملی و ستاره این روزهای سینما که حضورش در کیش و در تمرین تیم ملی بسیار مورد توجه قرار گرفت و دیگری مسعود سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان، با حضور در این جزیره، در تمرین ملی پوشان حاضر شد و با اعضای این تیم دیدار و گفتوگو کرد.
سلطانی فر در حاشیه تمرین تیم ملی گفت:«خدا قوت به اعضای تیم، بازیکنان و کادرفنی و مدیران فدراسیون دارم. اردوی کیش شرایط آب و هواییاش با شرایط بحرین مطابق و هماهنگ است. ما باید در 3 مسابقه دور برگشت میزبان میشدیم اما بهدلیل شرایط کرونا ایافسی تصمیم گرفت که این مسابقات بهصورت متمرکز برگزار شود و متأسفانه تصمیم ناعادلانهای گرفته شد. آنها تحریمها را بهانه کردند و محدودیتهایی بهخاطر مسائل پولی، بازرگانی و حملونقل را بیان کردند. فدراسیون فوتبال و سایر دستگاهها پیگیریها را انجام دادند اما امکان تغییر در تصمیم گرفته شده بهوجود نیامد. در نهایت قرار شد که این مسابقات بهصورت متمرکز در بحرین برگزار شود اما بازیکنان ما همواره در دو سه دهه اخیر شاید هم بیشتر نشان دادهاند که هرموقع تحت فشار بودهاند و مشکلات خاصی برایشان بهوجود آمده و از میزبانی محروم شدهاند یا مشکلات دیگر داشتهایم توانستهاند گلیمشان را از آب بیرون بکشند و هواداران را خوشحال کنند. یقین دارم که در هر 4 مسابقه پیروز میشویم و پیروزی بزرگی برای ملت ایران رقم خواهد خورد.» همچنین ضیافت شامی هم با حضور وزیر ورزش و رئیس فدراسیون با کادر فنی و بازیکنان تیم ملی فوتبال برگزار شد که در ابتدای این مراسم شهابالدین عزیزی خادم گفت:«به وزیر ورزش خوشآمد میگویم که این مسیر طولانی را با تراکم کاری که داشت برای خداقوت به تیم ملی به جزیره کیش آمد. تیم ملی متعلق به هیچ دولت و جناحی نیست. برای همه است. نگاهمان نگاه همکاری است. در فضای موجود اختلافات کمرنگ است. با مساعدت سازمان برنامه و بودجه و با پیگیرهای وزیر ورزش، ۲۰میلیاردتومان اختصاص یافته و در دو روز آینده قرار شده ۱۰ میلیاردتومان دیگر واریز شود. وزیر ورزش بدرستی اعلام کرد که محدودیت مالی وجود ندارد.»
گفتنی است تیم ملی در شرایطی بدون برگزاری بازی دوستانه راهی بحرین شد که مجتبی خورشیدی سرپرست تیم ملی اعلام کرد اسکوچیچ گفته بهدلیل فشردگی، احتمال آسیب دیدگی بازیکنان و حضور آنها در کوران مسابقات صلاح نیست بازی دوستانه برگزار شود.» او همچنین گفت:«ما هر 3 روز یک بار باید یک بازی برگزار کنیم. تنها تیمی هم هستیم که در کل آسیا باید 4 بازی انجام بدهیم درحالی که تیمهای دیگر 3 بازی برگزار میکنند.» سرپرست تیم ملی در حالی چنین ادعایی را مطرح کرده که چند تیم دیگر هم شرایطی مشابه ایران دارند و البته مشخص است که او اصلاً جدول دیگر گروهها را نگاه هم نکرده است!
با این حال، پنجمین تمرین تیم ملی در اردوی کیش در حالی از ساعت 19 یکشنبه در زمین المپیک این جزیره آغاز شد که سیامک نعمتی، بازیکن پرسپولیس که به تیم ملی دعوت شده بود، برای نخستین بار در تمرین این تیم شرکت کرد. همچنین محمدرضا اخباری که برای حضور دربی تبریز اردوی تیم ملی را ترک کرده بود، یکشنبه به جمع ملی پوشان بازگشت و در تمرین شرکت کرد. با اضافه شدن نعمتی 27 بازیکن کامل عازم بحرین شدند تا در نهایت 23 بازیکن در آنجا توسط دراگان اسکوچیچ انتخاب شوند. اما آخرین تمرین تیم ملی در کیش چند میهمان ویژه داشت. یکی پژمان جمشیدی، بازیکن اسبق تیم ملی و ستاره این روزهای سینما که حضورش در کیش و در تمرین تیم ملی بسیار مورد توجه قرار گرفت و دیگری مسعود سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان، با حضور در این جزیره، در تمرین ملی پوشان حاضر شد و با اعضای این تیم دیدار و گفتوگو کرد.
سلطانی فر در حاشیه تمرین تیم ملی گفت:«خدا قوت به اعضای تیم، بازیکنان و کادرفنی و مدیران فدراسیون دارم. اردوی کیش شرایط آب و هواییاش با شرایط بحرین مطابق و هماهنگ است. ما باید در 3 مسابقه دور برگشت میزبان میشدیم اما بهدلیل شرایط کرونا ایافسی تصمیم گرفت که این مسابقات بهصورت متمرکز برگزار شود و متأسفانه تصمیم ناعادلانهای گرفته شد. آنها تحریمها را بهانه کردند و محدودیتهایی بهخاطر مسائل پولی، بازرگانی و حملونقل را بیان کردند. فدراسیون فوتبال و سایر دستگاهها پیگیریها را انجام دادند اما امکان تغییر در تصمیم گرفته شده بهوجود نیامد. در نهایت قرار شد که این مسابقات بهصورت متمرکز در بحرین برگزار شود اما بازیکنان ما همواره در دو سه دهه اخیر شاید هم بیشتر نشان دادهاند که هرموقع تحت فشار بودهاند و مشکلات خاصی برایشان بهوجود آمده و از میزبانی محروم شدهاند یا مشکلات دیگر داشتهایم توانستهاند گلیمشان را از آب بیرون بکشند و هواداران را خوشحال کنند. یقین دارم که در هر 4 مسابقه پیروز میشویم و پیروزی بزرگی برای ملت ایران رقم خواهد خورد.» همچنین ضیافت شامی هم با حضور وزیر ورزش و رئیس فدراسیون با کادر فنی و بازیکنان تیم ملی فوتبال برگزار شد که در ابتدای این مراسم شهابالدین عزیزی خادم گفت:«به وزیر ورزش خوشآمد میگویم که این مسیر طولانی را با تراکم کاری که داشت برای خداقوت به تیم ملی به جزیره کیش آمد. تیم ملی متعلق به هیچ دولت و جناحی نیست. برای همه است. نگاهمان نگاه همکاری است. در فضای موجود اختلافات کمرنگ است. با مساعدت سازمان برنامه و بودجه و با پیگیرهای وزیر ورزش، ۲۰میلیاردتومان اختصاص یافته و در دو روز آینده قرار شده ۱۰ میلیاردتومان دیگر واریز شود. وزیر ورزش بدرستی اعلام کرد که محدودیت مالی وجود ندارد.»
گفتنی است تیم ملی در شرایطی بدون برگزاری بازی دوستانه راهی بحرین شد که مجتبی خورشیدی سرپرست تیم ملی اعلام کرد اسکوچیچ گفته بهدلیل فشردگی، احتمال آسیب دیدگی بازیکنان و حضور آنها در کوران مسابقات صلاح نیست بازی دوستانه برگزار شود.» او همچنین گفت:«ما هر 3 روز یک بار باید یک بازی برگزار کنیم. تنها تیمی هم هستیم که در کل آسیا باید 4 بازی انجام بدهیم درحالی که تیمهای دیگر 3 بازی برگزار میکنند.» سرپرست تیم ملی در حالی چنین ادعایی را مطرح کرده که چند تیم دیگر هم شرایطی مشابه ایران دارند و البته مشخص است که او اصلاً جدول دیگر گروهها را نگاه هم نکرده است!
سفر ممنوع
موج پنجم کرونا در چمدان مسافران شمال؛ آزمون و خطای سفر دیگر کافی است
زهره افشار
خبرنگار
خرداد سال گذشته بود که موج دوم مسافرتها سبب اوجگیری کرونا در کشور بویژه استانهای شمالی شد که تا ماهها بعد کادر درمان را درگیر خود کرده بود. امسال هم با وجود اعمال ممنوعیت سفر در استانهای مسافر پذیر آمارها نشان میدهد عده زیادی به سفر رفتهاند و مسئولان و کادر درمان دوباره نگران شیوع موج جدیدی از کرونا در کشور شدهاند. این بار نیز تعطیلات نیمه خرداد به نگرانی استانهای شمالی دامن زده که مبادا باز هم مسافران با سفر به این استانها شعله کرونا در استانهای شمالی را روشن کنند.
آزمون و خطای سفر دیگر کافی است
«محمود قاسمنژاد» معاون سیاسی استاندار و رئیس ستاد کرونای استان گیلان به «ایران »گفت: تدابیر جدی برای جلوگیری از ورود مسافران در تعطیلات پیش رو در همه بخشها اعمال خواهد شد و از مسافران میخواهیم به گیلان سفر نکنند. در حال حاضر استان گیلان هیچ شهر قرمزی به لحاظ وضعیت کرونا ندارد و از کل شهرهای استان 6 شهر وضعیت نارنجی کرونا و 11شهر وضعیت زرد دارند البته این وضعیت شکننده است و بیم آن میرود با ورود مسافران شهرهای زرد به نارنجی و یا نارنجی به وضعیت قرمز کرونا تغییر وضعیت دهند.
ضمن اینکه با شیوع گونههای جهش یافته کرونا در برخی از شهرهای کشور و ورود احتمالی مسافر از این شهرها میتواند سبب انتقال ویروس جهش یافته شود لذا در وهله اول از میهمانان عزیزی که قطعاً پیشتر طعم میهمان نوازی گیلانیها را چشیدهاند خواهش میکنیم به استان ما به خاطر خودشان و هم استانیهای ما سفر نکنند و در صورتی که بههردلیل و یا قبل از اعمال محدودیتها وارد استان گیلان میشوند تقاضا میکنیم حتی المقدور در ویلاهای خود یا خانههای اقوام بمانند و از تردد غیر ضروری خودداری کنند . به گفته معاون استاندار گیلان از تاریخ 12خرداد تا 17 خرداد 3ورودی اصلی گیلان شامل رودسر در شرق، رودبار در جنوب و آستارا در شمال توسط پلیس مسدود خواهد شد و از ورود پلاکهای غیر بومی جلوگیری خواهد شد. اگر هم احیاناً افرادی از فرعیهای استان وارد گیلان شوند روزانه پانصد هزار تومان جریمه خواهند شد. قاسمنژاد با اشاره به خط 300 کیلومتری ساحلی گیلان تصریح کرد: استان ما بهدلیل گردشگری جذابیتهای بیشماری در خط ساحلی دارد ولی در این ایام تمام تفرجگاههای بیرون شهرها و اقامتگاه های ساحلی و ییلاقی توسط فرمانداران شهرها کنترل و مسدود خواهد شد و تنها پارکهای داخل شهرها در این ایام به روی مردم باز است. وی تأکید کرد: با گذشت ماهها از شیوع کرونا همه به این باور رسیدهاند که سفرها نخستین عامل گسترش کرونا است بنابر این از همه هموطنان میخواهیم در این خصوص عادی انگاری نکنند و از سفر به همه نقاط کشور خودداری کنند و شاید دیگر وقت آن رسیده به این آزمون و خطا پایان دهیم. وی خاطرنشان کرد: به لطف خدا واکسیناسیون سالمندان در حال پیشرفت است پس میتوان تا چند ماه دیگر نیز این وضعیت را تحمل کرد تا هموطنان بیشتری از این بیماری مصون بمانند.
ورود مسافران زنگ خطر موج پنجم کرونا در مازندران
در همین حال «سیمین بابایی» سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی مازندران هم به «ایران »گفت: خوشبختانه بیماری کرونا در استان روند کاهشی دارد و میتوان گفت بسرعت تعداد مبتلایان در حال کاهش است لذا کوچکترین عادی انگاری میتواند این وضعیت را تغییر دهد.
وی تأکید کرد: افزایش رفتوآمدها، برپایی محافل خانوادگی، برگزاری دورهمیها و مراسم مختلف و مهمتر از آن در پیش بودن تعطیلات نیمه خرداد میتواند این روند نزولی را متوقف کند و یک بار دیگر مازندران را در مسیر رو به بالای نمودار مبتلایان کرونایی و وقوع پیک پنجم قرار دهد.تجربه ماههای گذشته نشان میدهد که مازندران سابقه درگیر شدن با موج بعدی بیماری به فاصله کوتاهی پس از پایان یک موج از کرونا را دارد و طبیعتاً این اتفاق میتواند یک بار دیگر هم رخ دهد.
بهگفته وی تجربه نیمه دوم اسفند ۱۳۹۹ و نوروز ۱۴۰۰ نشان میدهد که اگر حضور مسافران و کمتوجهی شهروندان مازندران باز هم پررنگ شود، این احتمال وجود دارد که این روند نزولی از دو هفته بعد در مسیر صعودی قرارگیرد و زنگ موج پنجم به صدا در خواهد آمد.
«ایران» گزارش می دهد
افزایش فرزند خواندگی در روزگار کرونایی
پرستو رفیعی
خبرنگار
ماهها از شیوع بیماری کرونا میگذرد. کمتر کسی تصور میکرد ویروسی به نام کووید 19 بتواند در عصر تکنولوژی وضعیت اجتماعی و اقتصادی همه کشورهای جهان را اینچنین تحت تأثیر قرار دهد. یک سال و نیم است که سبک زندگی ما تغییر کرده و روابط اجتماعی و مراودات خانوادگی به امید شکستن حلقه انتقال ویروس کمرنگ شده است. انگار تلاش برای سلامتی، هر روز بیشتر از دیروز ما را در انزوا و تنهایی گرفتارتر میکند. آسیبهای ناشی از این انزوا و تغییرات سبک زندگی به اندازهای است که بسیاری از متخصصان علم روان معتقدند در دوران پساکرونا با مشکلات بسیار روحی و روانی مواجه خواهیم بود. اما در میان همه ناکامیها آماری هویدا میشود که نشان میدهد امید به زندگی در میان ایرانیان همچنان وجود دارد و بسیاری از ما تلاش میکنیم همچنان استوار در مسیر زندگی گام برداریم. رشد 5 تا 10 درصدی فرزندخواندگی در کشور نشان میدهد کرونا نتوانسته میل به زیستن و نیکوکاری را در میان ایرانیان کاهش دهد. سهم پایتخت اما با وجود مشکلات بسیار اقتصادی و اجتماعی از این آمار چشمگیر است. مهمتر اینکه در این میان زنانی دیده میشوند که بدون داشتن همسر برای اخذ سرپرستی کودکان به تنهایی اقدام کردهاند. حالا و در شرایطی که گذران زندگی در سایه کرونا سختتر از گذشته شده و زن و شوهر با وجود تلاشهای بسیار بازهم در رفع نیازهای فرزندشان با کاستی مواجه میشوند، تعداد زنانی که یک تنه بار زندگی خود و فرزندخواندهشان را به دوش میکشند و بهتر از بسیاری از مادران وظیفه مادری خود را ادا میکنند نیز در حال افزایش است.
طعم شیرین مادرشدن
لیلی 43 سال بیشتر ندارد. او معتقد است حضور بهار، سرمای اسفند ماه سال 97 را برای او به گرمایی امیدبخش تبدیل کرد. باوجود اینکه تقدیر و سرنوشتش به گونهای رقم خورده که هیچگاه مادر نشود اما همواره تمایل به محبت، عشق و پناه دادن به کودکی که طعم تلخ دوری از پدر و مادر را چشیده در وجود او غلیان میکرد. این انگیزه فردی در کنار انگیزه اجتماعی او یعنی حس نوع دوستی که در ایرانیان به وفور یافت میشود، او را روانه بهزیستی کرد.
لیلی به «ایران» میگوید: یک سال بهصورت جدی به این موضوع فکر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم کودکی را که سن و سال زیادی نداشته باشد به فرزندخواندگی بپذیرم تا بتوانم شخصیت او را آنگونه که با فرهنگ و قوانین زندگی من همخوانی دارد، بسازم. او تأکید میکند: در شرایط فعلی جامعه هر اقدامی با مشکلات بسیاری همراه است و فرزندپروری هم از این قاعده مستثنی نیست. مسئولیت فرزندپروری برای هر پدر و مادر مسئولیتپذیری سخت و دشوار است و در مورد افرادی مانند من همه این دشواریها بر دوش مادر است اما شیرینیهای حضور یک کودک در خانه آنقدر زیاد است که تحمل هر سختی برای انسان ممکن میشود.لیلی با این باور که آمدن بهار، به زندگی او جهت و هدفی معنادار بخشیده، میگوید: شاید تا قبل از آمدن بهار بعد از ساعت کار برای به خانه آمدن عجله زیادی نداشتم، بیهدف در پارک قدم میزدم یا ساعتها به کتابخانه میرفتم اما حالا نه تنها زندگی من چارچوبی مشخص یافته، بلکه برای آمدن به خانه و درآغوش گرفتن دخترم بیقرار میشوم و تمایل دارم که زودتر خود را به خانه برسانم. او به مشکلات فرزندپروری اشاره میکند و میگوید: چند ماه اول برای برقراری ارتباط کمی مشکل داشتیم و من مدام سبک و سنگین میکردم که کارم چقدر درست بوده. گاهی حتی با خود میگفتم چرا زندگی بیدغدغه و سرشار از آرامش خود را زیر و زبر کردم. اما حالاعاشقانه بهار را دوست دارم و شنیدن صدای خنده او در خانه را با هیچ چیز در این دنیا عوض نمیکنم. بهار باعث شده من طعم شیرین مادر بودن را تجربه کنم و عشقی خالص که قابل توصیف با کلمات نیست در زندگی من جاری شود.مینو شصت بهار را در زندگی خود تجربه کرده، مجرد است و تاکنون ازدواج نکرده است. سالها به تنهایی زندگی کرده و زندگی اش مسیر و روال خاص خود را داشت، تا اینکه مهر دختربچهای بر دلش افتاد و همه معادلات زندگی اش را برهم زد. او هرگز به پذیرش فرزند از بهزیستی فکر نمیکرده و با شرایطی که داشت اصلاً گمان نمیکرد که بتواند صاحب فرزند شود. اما انگار شنیدن خبر امکان مادر شدن زنان مجرد، حس مادری، همان حس زنانه بیهمتا را در وجود او بیدار کرد.مینو میگوید: از همان روزی که دنیا را دیدم هر لحظه به او و آیندهای که باید برای او بسازم فکر میکردم. دنیا که آمد، دنیای آرام و یکنواختی که برای خود ساخته بودم، تغییر کرد. آن همه سکوت و آرامش حالا جای خود را به هیجان و نشاط و امید به آینده سپرده است.او تأکید میکند: حس انساندوستی و مهر مادری مرا وادار کرد که با همه سختیهای موجود، دنیا را وارد زندگی خود کنم. اما حالا میگویم هیچ حسی زیباتر از این نیست که کودکی به شما پناه بیاورد و شما بتوانید مشکلاتش را حل کنید. اطرافیانم که از تصمیم من آگاه شدند دشواریهای بزرگ کردن فرزند بدون همسر را به من گوشزد کردند. هنگامی که متوجه شدند مصمم هستم توصیه کردند حداقل کودکی زیر 7 سال که شخصیتش هنوز شکل نگرفته را بپذیرم تا مشکلاتم کمتر شود. دنیای من 12 ساله بود که وارد زندگی من شد، اما برخلاف گفته دیگران توانست با قوانین زندگی خانوادگی کنار بیاید و امروز هردو ما از کنار هم بودن لذت میبریم.
معلولیت یا بیماری مانع فرزندخواندگی نمیشودسعید آرام مدیرکل بهزیستی تهران بزرگ با تأکید بر افزایش چشمگیر متقاضیان فرزندخواندگی در کل کشور میگوید: مشکلات اقتصادی ناشی از شیوع کرونا باعث عقبنشینی خانوادهها در بحث فرزندخواندگی نشده است. به طوری که در شهر تهران در سال 98 حدود 480 تقاضا برای فرزندخواندگی وجود داشت. این عدد در سال 99 به 1700 مورد رسید. البته آمار و ارقام نشان میدهد که تعداد فرزندانی که در سال 98 وارد خانوادهها شدهاند 147 نفر بوده و در سال 99 با کاهش آمار مواجه شدهایم یعنی حدود 107 کودک وارد خانواده شدهاند. مهمترین علت این است که خانوادههای داوطلب باید فرایندی نظیر حضور در کمیتههای مختلف روانشناسی و... را طی کنند که این فرایند بهدلیل شیوع بیماری کرونا کمی طولانی شد. او راهاندازی سامانه فرزندخواندگی را یکی از دلایل افزایش متقاضیان فرزندخواندگی معرفی میکند و میافزاید: با استفاده از این سامانه بوروکراسیهای اداری حذف شده و خانوادهها راحتتر مراحل ثبتنام خود را انجام میدهند.البته تغییر قوانین هم بسیار مؤثر بوده است. برای مثال، خانمهای مجردی که بدون همسر زندگی میکنند با داشتن حداقل 35 سال و شرایط اولیه سرپرستی کودک میتوانند یکی از فرزندان بهزیستی را به فرزندخواندگی بپذیرند. این قانون باعث شده آمار تقاضا در این زمینه افزایش یابد. هرچند درحال حاضر تعداد این زنان در مقایسه با زوجین فاقد فرزند خیلی زیاد نیست اما مهیا شدن این شرایط کمک میکند تعداد بیشتری از کودکان بالای 3 سال وارد خانواده شوند. البته ما خانمهای مجرد متقاضی را در چند گروه قرار دادهایم. نخست گروهی که تجرد به واسطه جداشدن یا از دست دادن همسر است. دوم، خانمهایی که ازدواج نکردهاند که برای این گروه شرط داشتن حداقل 35 سال وجود دارد.او تأکید میکند: به خانمهای مجرد، فرزند دختر سپرده میشود. اما سرپرستی پسر فاقد سرپرست مؤثر در مواردی که از بستگان باشد یعنی برادرزاده، خواهرزاده، نوه و مواردی از این دست منع قانونی ندارد. در حال حاضر بیش از 700 کودک در گروههای سنی مختلف در مراکز بهزیستی نگهداری میشود و همه تلاش ما این است که این کودکان وارد خانوادههای جایگزین شوند. در بسیاری از موارد پیش آمده که داوطلبان متقاضی کودک شیرخوار بودهاند اما با راهنمایی کارشناسان کودکان بالاتر از 6 سال را به سرپرستی گرفتهاند.دکتر آرام با اشاره به اینکه مشکل پزشکی کودکان مانع از فرزندخواندگی نمیشود، میگوید: تعداد کودکانی که از مشکل پزشکی رنج میبرند کم نیست اما این مشکل مانعی برای پذیرفتن آنها توسط خانواده به شمار نمیآید. در واقع ما خانوادههای زیادی داریم که کودکان معلول را به فرزندخواندگی میپذیرند. طی سالهای طولانی فعالیتم در بهزیستی هرگز خانوادهای را ندیدم که فرزندی را بهدلیل بیماری یا معلولیت بازگردانند.
خبرنگار
ماهها از شیوع بیماری کرونا میگذرد. کمتر کسی تصور میکرد ویروسی به نام کووید 19 بتواند در عصر تکنولوژی وضعیت اجتماعی و اقتصادی همه کشورهای جهان را اینچنین تحت تأثیر قرار دهد. یک سال و نیم است که سبک زندگی ما تغییر کرده و روابط اجتماعی و مراودات خانوادگی به امید شکستن حلقه انتقال ویروس کمرنگ شده است. انگار تلاش برای سلامتی، هر روز بیشتر از دیروز ما را در انزوا و تنهایی گرفتارتر میکند. آسیبهای ناشی از این انزوا و تغییرات سبک زندگی به اندازهای است که بسیاری از متخصصان علم روان معتقدند در دوران پساکرونا با مشکلات بسیار روحی و روانی مواجه خواهیم بود. اما در میان همه ناکامیها آماری هویدا میشود که نشان میدهد امید به زندگی در میان ایرانیان همچنان وجود دارد و بسیاری از ما تلاش میکنیم همچنان استوار در مسیر زندگی گام برداریم. رشد 5 تا 10 درصدی فرزندخواندگی در کشور نشان میدهد کرونا نتوانسته میل به زیستن و نیکوکاری را در میان ایرانیان کاهش دهد. سهم پایتخت اما با وجود مشکلات بسیار اقتصادی و اجتماعی از این آمار چشمگیر است. مهمتر اینکه در این میان زنانی دیده میشوند که بدون داشتن همسر برای اخذ سرپرستی کودکان به تنهایی اقدام کردهاند. حالا و در شرایطی که گذران زندگی در سایه کرونا سختتر از گذشته شده و زن و شوهر با وجود تلاشهای بسیار بازهم در رفع نیازهای فرزندشان با کاستی مواجه میشوند، تعداد زنانی که یک تنه بار زندگی خود و فرزندخواندهشان را به دوش میکشند و بهتر از بسیاری از مادران وظیفه مادری خود را ادا میکنند نیز در حال افزایش است.
طعم شیرین مادرشدن
لیلی 43 سال بیشتر ندارد. او معتقد است حضور بهار، سرمای اسفند ماه سال 97 را برای او به گرمایی امیدبخش تبدیل کرد. باوجود اینکه تقدیر و سرنوشتش به گونهای رقم خورده که هیچگاه مادر نشود اما همواره تمایل به محبت، عشق و پناه دادن به کودکی که طعم تلخ دوری از پدر و مادر را چشیده در وجود او غلیان میکرد. این انگیزه فردی در کنار انگیزه اجتماعی او یعنی حس نوع دوستی که در ایرانیان به وفور یافت میشود، او را روانه بهزیستی کرد.
لیلی به «ایران» میگوید: یک سال بهصورت جدی به این موضوع فکر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم کودکی را که سن و سال زیادی نداشته باشد به فرزندخواندگی بپذیرم تا بتوانم شخصیت او را آنگونه که با فرهنگ و قوانین زندگی من همخوانی دارد، بسازم. او تأکید میکند: در شرایط فعلی جامعه هر اقدامی با مشکلات بسیاری همراه است و فرزندپروری هم از این قاعده مستثنی نیست. مسئولیت فرزندپروری برای هر پدر و مادر مسئولیتپذیری سخت و دشوار است و در مورد افرادی مانند من همه این دشواریها بر دوش مادر است اما شیرینیهای حضور یک کودک در خانه آنقدر زیاد است که تحمل هر سختی برای انسان ممکن میشود.لیلی با این باور که آمدن بهار، به زندگی او جهت و هدفی معنادار بخشیده، میگوید: شاید تا قبل از آمدن بهار بعد از ساعت کار برای به خانه آمدن عجله زیادی نداشتم، بیهدف در پارک قدم میزدم یا ساعتها به کتابخانه میرفتم اما حالا نه تنها زندگی من چارچوبی مشخص یافته، بلکه برای آمدن به خانه و درآغوش گرفتن دخترم بیقرار میشوم و تمایل دارم که زودتر خود را به خانه برسانم. او به مشکلات فرزندپروری اشاره میکند و میگوید: چند ماه اول برای برقراری ارتباط کمی مشکل داشتیم و من مدام سبک و سنگین میکردم که کارم چقدر درست بوده. گاهی حتی با خود میگفتم چرا زندگی بیدغدغه و سرشار از آرامش خود را زیر و زبر کردم. اما حالاعاشقانه بهار را دوست دارم و شنیدن صدای خنده او در خانه را با هیچ چیز در این دنیا عوض نمیکنم. بهار باعث شده من طعم شیرین مادر بودن را تجربه کنم و عشقی خالص که قابل توصیف با کلمات نیست در زندگی من جاری شود.مینو شصت بهار را در زندگی خود تجربه کرده، مجرد است و تاکنون ازدواج نکرده است. سالها به تنهایی زندگی کرده و زندگی اش مسیر و روال خاص خود را داشت، تا اینکه مهر دختربچهای بر دلش افتاد و همه معادلات زندگی اش را برهم زد. او هرگز به پذیرش فرزند از بهزیستی فکر نمیکرده و با شرایطی که داشت اصلاً گمان نمیکرد که بتواند صاحب فرزند شود. اما انگار شنیدن خبر امکان مادر شدن زنان مجرد، حس مادری، همان حس زنانه بیهمتا را در وجود او بیدار کرد.مینو میگوید: از همان روزی که دنیا را دیدم هر لحظه به او و آیندهای که باید برای او بسازم فکر میکردم. دنیا که آمد، دنیای آرام و یکنواختی که برای خود ساخته بودم، تغییر کرد. آن همه سکوت و آرامش حالا جای خود را به هیجان و نشاط و امید به آینده سپرده است.او تأکید میکند: حس انساندوستی و مهر مادری مرا وادار کرد که با همه سختیهای موجود، دنیا را وارد زندگی خود کنم. اما حالا میگویم هیچ حسی زیباتر از این نیست که کودکی به شما پناه بیاورد و شما بتوانید مشکلاتش را حل کنید. اطرافیانم که از تصمیم من آگاه شدند دشواریهای بزرگ کردن فرزند بدون همسر را به من گوشزد کردند. هنگامی که متوجه شدند مصمم هستم توصیه کردند حداقل کودکی زیر 7 سال که شخصیتش هنوز شکل نگرفته را بپذیرم تا مشکلاتم کمتر شود. دنیای من 12 ساله بود که وارد زندگی من شد، اما برخلاف گفته دیگران توانست با قوانین زندگی خانوادگی کنار بیاید و امروز هردو ما از کنار هم بودن لذت میبریم.
معلولیت یا بیماری مانع فرزندخواندگی نمیشودسعید آرام مدیرکل بهزیستی تهران بزرگ با تأکید بر افزایش چشمگیر متقاضیان فرزندخواندگی در کل کشور میگوید: مشکلات اقتصادی ناشی از شیوع کرونا باعث عقبنشینی خانوادهها در بحث فرزندخواندگی نشده است. به طوری که در شهر تهران در سال 98 حدود 480 تقاضا برای فرزندخواندگی وجود داشت. این عدد در سال 99 به 1700 مورد رسید. البته آمار و ارقام نشان میدهد که تعداد فرزندانی که در سال 98 وارد خانوادهها شدهاند 147 نفر بوده و در سال 99 با کاهش آمار مواجه شدهایم یعنی حدود 107 کودک وارد خانواده شدهاند. مهمترین علت این است که خانوادههای داوطلب باید فرایندی نظیر حضور در کمیتههای مختلف روانشناسی و... را طی کنند که این فرایند بهدلیل شیوع بیماری کرونا کمی طولانی شد. او راهاندازی سامانه فرزندخواندگی را یکی از دلایل افزایش متقاضیان فرزندخواندگی معرفی میکند و میافزاید: با استفاده از این سامانه بوروکراسیهای اداری حذف شده و خانوادهها راحتتر مراحل ثبتنام خود را انجام میدهند.البته تغییر قوانین هم بسیار مؤثر بوده است. برای مثال، خانمهای مجردی که بدون همسر زندگی میکنند با داشتن حداقل 35 سال و شرایط اولیه سرپرستی کودک میتوانند یکی از فرزندان بهزیستی را به فرزندخواندگی بپذیرند. این قانون باعث شده آمار تقاضا در این زمینه افزایش یابد. هرچند درحال حاضر تعداد این زنان در مقایسه با زوجین فاقد فرزند خیلی زیاد نیست اما مهیا شدن این شرایط کمک میکند تعداد بیشتری از کودکان بالای 3 سال وارد خانواده شوند. البته ما خانمهای مجرد متقاضی را در چند گروه قرار دادهایم. نخست گروهی که تجرد به واسطه جداشدن یا از دست دادن همسر است. دوم، خانمهایی که ازدواج نکردهاند که برای این گروه شرط داشتن حداقل 35 سال وجود دارد.او تأکید میکند: به خانمهای مجرد، فرزند دختر سپرده میشود. اما سرپرستی پسر فاقد سرپرست مؤثر در مواردی که از بستگان باشد یعنی برادرزاده، خواهرزاده، نوه و مواردی از این دست منع قانونی ندارد. در حال حاضر بیش از 700 کودک در گروههای سنی مختلف در مراکز بهزیستی نگهداری میشود و همه تلاش ما این است که این کودکان وارد خانوادههای جایگزین شوند. در بسیاری از موارد پیش آمده که داوطلبان متقاضی کودک شیرخوار بودهاند اما با راهنمایی کارشناسان کودکان بالاتر از 6 سال را به سرپرستی گرفتهاند.دکتر آرام با اشاره به اینکه مشکل پزشکی کودکان مانع از فرزندخواندگی نمیشود، میگوید: تعداد کودکانی که از مشکل پزشکی رنج میبرند کم نیست اما این مشکل مانعی برای پذیرفتن آنها توسط خانواده به شمار نمیآید. در واقع ما خانوادههای زیادی داریم که کودکان معلول را به فرزندخواندگی میپذیرند. طی سالهای طولانی فعالیتم در بهزیستی هرگز خانوادهای را ندیدم که فرزندی را بهدلیل بیماری یا معلولیت بازگردانند.
با ارسال لایحه ای از سوی رئیس جمهوری به مجلس صورت گرفت
تشدید مجازات مرتکبان قتل عمد
رئیس جمهوری لایحه تشدید مجازات مرتکبان قتل عمد را که با علم به عدم امکان قصاص، مرتکب قتل میشوند، برای تشریفات قانونی به مجلس شورای اسلامی ارسال کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر هیأت دولت، رئیس جمهوری این لایحه را که اصلاح ماده (۶۱۲) کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) است، به مجلس فرستاد.
نظر به حساسیت جامعه در برابر قتل عمد به عنوان شدیدترین جرم، جریحهدار شدن احساسات عمومی و اختلال در نظم عمومی در اثر وقوع آن و در نتیجه لزوم سیاستگذاری کیفری برای افزایش بازدارندگی مجازات تعزیری قتل عمد در مواردی که مرتکب به هر دلیل قصاص نمیشود، معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهوری با همکاری وزارت دادگستری (قوه قضائیه) لایحه «اصلاح ماده (۶۱۲) کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی را تدوین و به هیأت دولت ارائه کرد.
این لایحه با هدف حفظ امنیت حریم خانواده و حمایت از اخلاقگرایی در مواجهه با قتل عمدی پدر، مادر، همسر و فرزند و ضرورت سختگیری در مقابله با اقدام علیه عدالت قضایی و نیز برقراری حمایتهای خاص قانونی در مورد قتل افراد آسیبپذیر نظیر اطفال، زنان باردار و بیماران روانی و به منظور افزایش میزان بازدارندگی مجازات قتل عمدی، در جلسه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ هیأت وزیران به تصویب رسیده است.
این لایحه قانونی در تاریخ ۸ خرداد از سوی حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهوری برای طی تشریفات قانونی به مجلس شورای اسلامی ارسال شد.
نامزدان 1400چه گفتند؟
جلیلی: دولت باید در بازار ثبات ایجاد کند
رضایی: ایثار را از کابینه خود شروع میکنیم
رئیسی: اینترنت رایگان حق مردم دهکهای پایین جامعه است
زاکانی: هیچ انسدادی در کشور نداریم
قاضیزاده: پیچیدگیهای تولید را باید کاهش دهیم
مهرعلیزاده: دولت پاکدست اصلاحطلب را تشکیل میدهم
همتی: شعار پوپولیستی نمیدهم
دولت باید در بازار ثبات ایجاد کند
سعید جلیلی:
● قاچاق کالا معضلی است که به تولید، اشتغال و پیشرفت کشور لطمه میزند. مافیایی که اقدام به قاچاق میکند، حتی از مبادی رسمی که در برخی مواقع اسم قاچاق هم ندارد، کالا وارد کشور میکنند.
● یکی از مهمترین برنامههای ما این است که مبارزه با قاچاق صرفاً منحصر به مبادی نیست بلکه مقاصد را هم دربر میگیرد.
● افرادی که از آنان به عنوان سوخت بر یا کولبر نام میبرند، هر یک میتوانند به نیروهای فعال در اقتصاد کشور و صادرکننده موفق تبدیل شوند.
● برنامه دولت من از روز نخست کارش باید این باشد که در بازار ثبات ایجاد کند و این هدف زمانی تحقق مییابد که بتوانیم بخشهای مختلف بازار را هماهنگ کنیم.
● از همان لحظه نخست آغاز به کار دولت آینده؛ باید فراتر از اداره روزمرگیها؛ جهاد بزرگ برای جهش ایران آغاز شود. بار اصلی این جهاد باید روی دوش مسئولان باشد و هر قدر آنان زیر بار این مسئولیت روند؛ این بار از روی دوش مردم بیشتر برداشته خواهد شد.
ایثار را از کابینه خود شروع میکنیم
محسن رضایی:
● یک بار دیگر همانند دوران دفاع مقدس، خود را سپر ملت ایران خواهیم کرد و تلاش میکنیم خوشحالی و شادمانی را به چهره ملت ایران بازگردانیم و بتوانیم از مشکلاتی که در سر راه ملت ایران هست، عبور کنیم.
● اگر بخواهیم دوباره جامعه ما به برادری و وحدت و انسجام و ایثار و فداکاری بازگردد باید از نفس خود عبور کنیم. متأسفانه در دو یا سه دهه اخیر نفع شخصی به جای نفع عمومی جایگزین شده و خودخواهی و تکبر جایگزین تواضع و دیگران را دوست داشتن شده است و نظام ارزشی ما تغییر کرده و دنیا گرایی و انحرافات عظیمی به وجود آمده است.
● تلاش میکنیم ایثار را از کابینه خودمان شروع کنیم و وقتی مردم ببینند دولتمردان برای آنها تلاش و فداکاری کرده و دل به دریا میزنند تا با مشکلات عظیم آنها روبهرو شوند، طبیعتاً این روحیه ایثار و فداکاری به جامعه سرایت خواهد کرد.
● هیچ ملتی بدون فرزندان ایثارگر خود نمی تواند احیا شده و قدرت بگیرد.
اینترنت رایگان حق دهکهای پایین
سید ابراهیم رئیسی:
● اینترنت رایگان حق مردم دهکهای پایین جامعه است.
● دولت آینده اقتصاد فضای مجازی را رونق خواهد داد و زیرساختهای لازم را برای تأمین اینترنت در کشور کامل میکند.
● از ابتدای کار دولت تلاش میکنیم ثبات در بازار حاکم شده و تغییرات نسبت به دستورالعملها، بخشنامهها و مقررات به حداقل ممکن برسد. آرامش باید بر بازار داد و ستد حاکم شود تا فعالان اقتصادی با پیشبینی وضعیت آینده، بتوانند برای کالاهایشان قیمت تعیین کنند.
● مدیریت توزیع اعتبارات از برنامههای جدی دولت آینده است. تسهیلات بانکی باید برای امر تولید، ازدواج و مسکن درست توزیع شود. این از برنامههای مهم ماست که با حل مسأله مسکن، اشتغال و تولید در کشور، به مردم آرامش دهیم.
● منزلم ۱۴۰ متر است و خودروی شخصی ندارم ولی همسرم یک خودروی ایرانی دارد. دو فرزند دختر دارم؛ یکی دوره دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران و دیگری لیسانس فیزیک دانشگاه شریف.
هیچ انسدادی در کشور نداریم
علیرضا زاکانی:
● نباید در شهر به دنبال قاچاقچی باشیم، کولبران هم قاچاقچی نیستند، قاچاقچیان واقعی را باید در پس پرده سراغ گرفت.
● با راهکارهای کارشناسی تلاش میکنیم که نخبگان و خبرگان را قانع و مردم را راضی کنیم و قطعاً ما با وجود اینکه با دریایی از مشکلات مواجه هستیم، اما هیچ انسدادی در کشور نداریم.
● تکیه ما برای ایجاد تحول بر ظرفیتهای داخلی است که از همه فرصتهای منطقهای و جهانی هم استفاده خواهیم کرد.
● اینکه راه حل مشکلات را در خارج جست وجو کنیم نوعی توهم است.
● در سال اول دولت تغییر را کاملاً ملموس خواهید دید و پس از چهار سال فضای جدیدی برای مردم در حوزه کسب و کار و تولید و خلق ثروت ایجاد میشود.
● قاچاقچیان واقعی کولبران نیستند بلکه کسانی هستند که به قدرت تکیه زدهاند و بر جان، مال و حیثیت مردم مسلطند، هیچ ارزشی برای مردم قائل نیستند و با همه وجود تلاش میکنند ریشه تولید را بخشکانند و اقتصاد را وابسته نگه دارند.
پیچیدگیهای تولید را باید کاهش دهیم
امیرحسین قاضیزاده هاشمی:
● یکی از مهمترین راه حلهای اصلی مقابله با قاچاق، اصلاح ساختارهاست. این معنا ندارد که هم سیاستگذار هم ناظر و هم مجری مبارزه با قاچاق در یک ستاد با هم تجمیع شوند و فعالیت کنند بلکه باید این سه مقوله از هم جدا شده و اصلاح شود.
● میزان قاچاق در طول یک سال در کشور ۱۳۸ هزار میلیارد تومان بوده است. متأسفانه از این میزان فقط ۱۷ هزار میلیارد تومان یعنی ۱۲ درصد کشف میشود که این بسیار ناچیز است و نشان میدهد که ما سازمان یا ستاد عریض و طویلی را فعال کردیم که پاسخگو نیست و کار خودش را میکند بنابراین ما نیازمند اصلاح ساختاری در این زمینه هستیم.
● برخی نگاهها به جای اصلاح ساختارها به سمتی میروند که کارتهای بازرگانی افراد را باطل کنند. اصل مطلب این است که اهلیت را محور قرار دهیم. به کسانی که اهلیت آن را دارند، کارت بازرگانی داده و اجازه واردات و صادرات دهیم و از سویی دیگر پیچیدگیهای مرتبط با تولید را کاهش داده و صدور مجوز را نیز تسریع بخشیم.
یارانه کم درآمدها را ۵ برابر می کنم
محسن مهرعلیزاده:
● برای جلوگیری از تندرویها و فشارها به میدان آمدهام. من اگر تصمیمگیر بودم، دایره صلاحیت را وسیعتر میگرفتم.
● آمدهام بار دیگر ندای زنده باد مخالفم را در سپهر سیاسی ایران زنده کنم و با مدارا آنان را که در جهت صلاح ملت میاندیشند در جهت بهبود شرایط زندگی مردم با خود همراه کنم.
● دولت من با انجام گفتوگو با همه طرفهای برجام و امریکا برجام را زنده خواهد کرد. تا بیش از این نظارهگر تأثیرات مخرب تحریمهای ظالمانه و بی رحمانه بر سفرههای مردم نباشیم.
● از ماه دوم رئیس جمهور شدنم، یارانه ۵ دهک کم درآمد را ۵ برابر می کنم.
● چگونه به خود اجازه میدهند برای نامزدهای ریاست جمهوری خط و نشان کشیده و خط قرمز تعریف کنند؟! جناب قاضیالقضات اگر نگرانند در این رقابت نابرابر، نقد ایشان تعرض به قوه قضاییه تعبیر شود، بهتر است یا از ریاست قوه استعفا دهند یا از نامزدی ریاست جمهوری.
● مهرعلیزاده در نامهای از رئیس جبهه اصلاحات ایران خواست فرصتی برای حضور و ارائه برنامهها و دیدگاههایش در این نهاد فراهم کند.
شعار پوپولیستی نمیدهم
عبدالناصر همتی:
● در حاشیه شهرها مردم با فلاکت زندگی میکنند. من حتماً برنامه خاصی برای پرداخت یارانهها دارم، اما عدد آن را اعلام نمیکنم و شعار پوپولیستی نمیدهم.
● متاسفم بابت اینکه داوطلبان ذیصلاح نتوانستند به عرصه وارد شوند. تلاش میکنم نماینده شایستهای از طرف آنها باشم. بلکه بتوانم در یک مبارزه ناعادلانه پنج به یک، دولتی را که خواست اکثریت مردم است تشکیل بدهم.
● چرا باید به دختر خانمی که وقت گذاشته و تحصیل کرده است، پیامک بدهیم و بگوییم شما حجابت را در ماشین رعایت نکردی و به آنها استرس وارد کنیم؟
● مبارزه با فساد، بازداشت چند نفر و نمایشی برخورد کردن نیست. برای جلوگیری از فساد باید راههای ایجاد مانند قیمتگذاری دستوری ارز، رانتی کردن و درست عمل نکردن در خصوصیسازیها را بررسی کنیم.
● همسر همتی در یک برنامه تلویزیونی گفته که مرحوم هاشمی دوبار به روحانی در دولت اولش پیشنهاد داده همتی را به بانک مرکزی بیاورد.
سعید جلیلی:
● قاچاق کالا معضلی است که به تولید، اشتغال و پیشرفت کشور لطمه میزند. مافیایی که اقدام به قاچاق میکند، حتی از مبادی رسمی که در برخی مواقع اسم قاچاق هم ندارد، کالا وارد کشور میکنند.
● یکی از مهمترین برنامههای ما این است که مبارزه با قاچاق صرفاً منحصر به مبادی نیست بلکه مقاصد را هم دربر میگیرد.
● افرادی که از آنان به عنوان سوخت بر یا کولبر نام میبرند، هر یک میتوانند به نیروهای فعال در اقتصاد کشور و صادرکننده موفق تبدیل شوند.
● برنامه دولت من از روز نخست کارش باید این باشد که در بازار ثبات ایجاد کند و این هدف زمانی تحقق مییابد که بتوانیم بخشهای مختلف بازار را هماهنگ کنیم.
● از همان لحظه نخست آغاز به کار دولت آینده؛ باید فراتر از اداره روزمرگیها؛ جهاد بزرگ برای جهش ایران آغاز شود. بار اصلی این جهاد باید روی دوش مسئولان باشد و هر قدر آنان زیر بار این مسئولیت روند؛ این بار از روی دوش مردم بیشتر برداشته خواهد شد.
ایثار را از کابینه خود شروع میکنیم
محسن رضایی:
● یک بار دیگر همانند دوران دفاع مقدس، خود را سپر ملت ایران خواهیم کرد و تلاش میکنیم خوشحالی و شادمانی را به چهره ملت ایران بازگردانیم و بتوانیم از مشکلاتی که در سر راه ملت ایران هست، عبور کنیم.
● اگر بخواهیم دوباره جامعه ما به برادری و وحدت و انسجام و ایثار و فداکاری بازگردد باید از نفس خود عبور کنیم. متأسفانه در دو یا سه دهه اخیر نفع شخصی به جای نفع عمومی جایگزین شده و خودخواهی و تکبر جایگزین تواضع و دیگران را دوست داشتن شده است و نظام ارزشی ما تغییر کرده و دنیا گرایی و انحرافات عظیمی به وجود آمده است.
● تلاش میکنیم ایثار را از کابینه خودمان شروع کنیم و وقتی مردم ببینند دولتمردان برای آنها تلاش و فداکاری کرده و دل به دریا میزنند تا با مشکلات عظیم آنها روبهرو شوند، طبیعتاً این روحیه ایثار و فداکاری به جامعه سرایت خواهد کرد.
● هیچ ملتی بدون فرزندان ایثارگر خود نمی تواند احیا شده و قدرت بگیرد.
اینترنت رایگان حق دهکهای پایین
سید ابراهیم رئیسی:
● اینترنت رایگان حق مردم دهکهای پایین جامعه است.
● دولت آینده اقتصاد فضای مجازی را رونق خواهد داد و زیرساختهای لازم را برای تأمین اینترنت در کشور کامل میکند.
● از ابتدای کار دولت تلاش میکنیم ثبات در بازار حاکم شده و تغییرات نسبت به دستورالعملها، بخشنامهها و مقررات به حداقل ممکن برسد. آرامش باید بر بازار داد و ستد حاکم شود تا فعالان اقتصادی با پیشبینی وضعیت آینده، بتوانند برای کالاهایشان قیمت تعیین کنند.
● مدیریت توزیع اعتبارات از برنامههای جدی دولت آینده است. تسهیلات بانکی باید برای امر تولید، ازدواج و مسکن درست توزیع شود. این از برنامههای مهم ماست که با حل مسأله مسکن، اشتغال و تولید در کشور، به مردم آرامش دهیم.
● منزلم ۱۴۰ متر است و خودروی شخصی ندارم ولی همسرم یک خودروی ایرانی دارد. دو فرزند دختر دارم؛ یکی دوره دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران و دیگری لیسانس فیزیک دانشگاه شریف.
هیچ انسدادی در کشور نداریم
علیرضا زاکانی:
● نباید در شهر به دنبال قاچاقچی باشیم، کولبران هم قاچاقچی نیستند، قاچاقچیان واقعی را باید در پس پرده سراغ گرفت.
● با راهکارهای کارشناسی تلاش میکنیم که نخبگان و خبرگان را قانع و مردم را راضی کنیم و قطعاً ما با وجود اینکه با دریایی از مشکلات مواجه هستیم، اما هیچ انسدادی در کشور نداریم.
● تکیه ما برای ایجاد تحول بر ظرفیتهای داخلی است که از همه فرصتهای منطقهای و جهانی هم استفاده خواهیم کرد.
● اینکه راه حل مشکلات را در خارج جست وجو کنیم نوعی توهم است.
● در سال اول دولت تغییر را کاملاً ملموس خواهید دید و پس از چهار سال فضای جدیدی برای مردم در حوزه کسب و کار و تولید و خلق ثروت ایجاد میشود.
● قاچاقچیان واقعی کولبران نیستند بلکه کسانی هستند که به قدرت تکیه زدهاند و بر جان، مال و حیثیت مردم مسلطند، هیچ ارزشی برای مردم قائل نیستند و با همه وجود تلاش میکنند ریشه تولید را بخشکانند و اقتصاد را وابسته نگه دارند.
پیچیدگیهای تولید را باید کاهش دهیم
امیرحسین قاضیزاده هاشمی:
● یکی از مهمترین راه حلهای اصلی مقابله با قاچاق، اصلاح ساختارهاست. این معنا ندارد که هم سیاستگذار هم ناظر و هم مجری مبارزه با قاچاق در یک ستاد با هم تجمیع شوند و فعالیت کنند بلکه باید این سه مقوله از هم جدا شده و اصلاح شود.
● میزان قاچاق در طول یک سال در کشور ۱۳۸ هزار میلیارد تومان بوده است. متأسفانه از این میزان فقط ۱۷ هزار میلیارد تومان یعنی ۱۲ درصد کشف میشود که این بسیار ناچیز است و نشان میدهد که ما سازمان یا ستاد عریض و طویلی را فعال کردیم که پاسخگو نیست و کار خودش را میکند بنابراین ما نیازمند اصلاح ساختاری در این زمینه هستیم.
● برخی نگاهها به جای اصلاح ساختارها به سمتی میروند که کارتهای بازرگانی افراد را باطل کنند. اصل مطلب این است که اهلیت را محور قرار دهیم. به کسانی که اهلیت آن را دارند، کارت بازرگانی داده و اجازه واردات و صادرات دهیم و از سویی دیگر پیچیدگیهای مرتبط با تولید را کاهش داده و صدور مجوز را نیز تسریع بخشیم.
یارانه کم درآمدها را ۵ برابر می کنم
محسن مهرعلیزاده:
● برای جلوگیری از تندرویها و فشارها به میدان آمدهام. من اگر تصمیمگیر بودم، دایره صلاحیت را وسیعتر میگرفتم.
● آمدهام بار دیگر ندای زنده باد مخالفم را در سپهر سیاسی ایران زنده کنم و با مدارا آنان را که در جهت صلاح ملت میاندیشند در جهت بهبود شرایط زندگی مردم با خود همراه کنم.
● دولت من با انجام گفتوگو با همه طرفهای برجام و امریکا برجام را زنده خواهد کرد. تا بیش از این نظارهگر تأثیرات مخرب تحریمهای ظالمانه و بی رحمانه بر سفرههای مردم نباشیم.
● از ماه دوم رئیس جمهور شدنم، یارانه ۵ دهک کم درآمد را ۵ برابر می کنم.
● چگونه به خود اجازه میدهند برای نامزدهای ریاست جمهوری خط و نشان کشیده و خط قرمز تعریف کنند؟! جناب قاضیالقضات اگر نگرانند در این رقابت نابرابر، نقد ایشان تعرض به قوه قضاییه تعبیر شود، بهتر است یا از ریاست قوه استعفا دهند یا از نامزدی ریاست جمهوری.
● مهرعلیزاده در نامهای از رئیس جبهه اصلاحات ایران خواست فرصتی برای حضور و ارائه برنامهها و دیدگاههایش در این نهاد فراهم کند.
شعار پوپولیستی نمیدهم
عبدالناصر همتی:
● در حاشیه شهرها مردم با فلاکت زندگی میکنند. من حتماً برنامه خاصی برای پرداخت یارانهها دارم، اما عدد آن را اعلام نمیکنم و شعار پوپولیستی نمیدهم.
● متاسفم بابت اینکه داوطلبان ذیصلاح نتوانستند به عرصه وارد شوند. تلاش میکنم نماینده شایستهای از طرف آنها باشم. بلکه بتوانم در یک مبارزه ناعادلانه پنج به یک، دولتی را که خواست اکثریت مردم است تشکیل بدهم.
● چرا باید به دختر خانمی که وقت گذاشته و تحصیل کرده است، پیامک بدهیم و بگوییم شما حجابت را در ماشین رعایت نکردی و به آنها استرس وارد کنیم؟
● مبارزه با فساد، بازداشت چند نفر و نمایشی برخورد کردن نیست. برای جلوگیری از فساد باید راههای ایجاد مانند قیمتگذاری دستوری ارز، رانتی کردن و درست عمل نکردن در خصوصیسازیها را بررسی کنیم.
● همسر همتی در یک برنامه تلویزیونی گفته که مرحوم هاشمی دوبار به روحانی در دولت اولش پیشنهاد داده همتی را به بانک مرکزی بیاورد.
رئیس صندوق نوآوری و شکوفایی در گفت و گو با «ایران»:
صد در صد طرفدار انتشار لیست تسهیلاتگیرندگان هستیم
گروه فناوری - صندوق نوآوری و شکوفایی ریاست جمهوری که براساس قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان فعالیت رسمی خود را با آغاز دولت تدبیر و امید شروع کرده است، اصلیترین نهاد تأمین مالی نوآوری در کشور محسوب میشود که به شرکتهای دانشبنیان تسهیلات و خدمات مالی و اعتباری ارائه میکند تا بتوانند نیازهای فناورانه کشور را مرتفع کنند. این صندوق براساس آمارهای منتشرشده از آذر 97 تا پایان سال 99 نزدیک به 13 هزار میلیارد تومان خدمات مالی شامل تسهیلات و ضمانتنامه به شرکتهای دانشبنیان اعطا کرده است. در این میان این سؤالات مطرح است که این تسهیلات و خدمات به چه شرکتهایی اعطا شده و آیا اعطای این تسهیلات اثربخشی لازم را داشته است؟ آیا در ارائه این خدمات تساوی و عدالت رعایت شده است و همه شرکتهای مشمول به یک اندازه از تسهیلات این صندوق بهره بردهاند در این راستا با علی وحدت، رئیس هیأت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی ریاست جمهوری گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
یکی از انتقاداتی که به صندوق نوآوری و شکوفایی وارد شده این است که اسامی شرکتهای تسهیلاتگیرنده اعلام نشده و از سوی دیگر به شرکتهایی که از حالت دانشبنیانی خارج شده نیز تسهیلات ارائه شده است در این خصوص چه نظری دارید؟
معمولاً شبکه بانکی کشور در اعلام اسامی وامگیرندگان خود سختگیری کرده و اسامی را منتشر نمیکند، اما اعتقاد شخصی بنده این است که اسامی تسهیلاتگیرندگان از نهادهای عمومی (ازجمله صندوق نوآوری و شکوفایی که یارانه دولت در آن مشهود است و نرخ آن با نرخ تسهیلاتی که بانکها ارائه میکنند متفاوت است) باید منتشر شود. به رغم اینکه مطالبه جدی هم از سوی نهادهای صنفی نشده بود اما ما درتلاشیم که مسیر را برای این امر نیز هموار کنیم. البته ما فهرست کامل دریافتکنندگان خدمات صندوق را همراه با اعداد و ارقام به نهادهای مرتبط مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادها و سازمانهایی که با حوزه نوآوری و فناوری مرتبط هستند، ارسال کردهایم. گرچه تاکنون هیچ نهادی ما را از انتشار فهرست دریافتکنندگان خدمات منع نکرده است، اما در نظام بانکی و مالی کشور انتشار این فهرستها مرسوم نیست و معمولاً شرکتهایی که تسهیلات میگیرند، مایل هستند که اسامی آنها محرمانه بماند و تنها ملاحظه ما هم تا کنون همین خواسته شرکتها بوده است.
از نگاه شما بهتر است این لیست انتشار پیدا کند؟
صددرصد ما طرفدار انتشار لیست هستیم. از این جهت که هم شفافسازی کنیم و هم اینکه بتوانیم عملکرد صندوق را در حوزههای مختلف بهتر نشان بدهیم. اخیراً درخواستهایی از صندوق نوآوری برای انتشار اسامی تسهیلاتگیرندگان شده است که پس از استعلام از نهادهای نظارتی جمعبندی خواهیم کرد و امیدوارم بتوانیم اسامی را منتشر کنیم در مجموع ما در عرصه خدماترسانی تلاش کردهایم از کار سلیقهای و تشخیصی که ممکن است موجبات فساد یا زمینه رانت را فراهم کند، پرهیز کنیم. بنابراین فرایندهایی ایجاد کردهایم که شرکتها براساس شاخصهای مشخص و نه سلیقه بتوانند تسهیلات دریافت کنند. شرکتهایی که با صندوق نوآوری کار کردهاند میتوانند شهادت بدهند که بجد دریافت خدمات از ما فرایندمحور است و نیاز به رابطه ندارد و صرفاً کافی است در سامانه غزال (سامانه مدیریت یکپارچه درخواستها و فرایندهای ارائه خدمات صندوق نوآوری و شکوفایی) ثبتنام کنند و طبق فرایندی شفاف، مدارک خود را بارگذاری کنند تا پس از بررسیهای تطبیقی و نه تشخیصی، به آنها تسهیلات ارائه شود. شرکتهایی میتوانند از خدمات صندوق نوآوری استفاده کنند که طبق قانون، دانشبنیان باشند. در واقع مخاطب ما شرکتهای دانشبنیان هستند. حال بعضی از استارتاپهای بزرگ و شناختهشده هم دانشبنیان هستند و میتوانند مخاطب ما باشند. این نکته را هم باید در نظر گرفت که جامعه مخاطب صندوق شرکتهای دانشبنیان هستند، اما تشخیص اینکه شرکتی دانشبنیان هست یا خیر، با صندوق نوآوری نیست و این ارزیابی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری صورت میگیرد؛ پس ما نقشی در تأیید صلاحیت دانشبنیانی جامعه مخاطب خود نداریم.
آیا ارائه تسهیلات به این شیوه در کشورهای دیگر نیز مرسوم است؟
بله در همه کشورهای دنیا ارائه تسهیلات بهصورت یارانه دولتی به شرکتهای نوآور و فناور مطرح است و اینگونه نیست که بگوییم ارائه وامهای یارانهای به این نوع شرکتها امری مذموم است. در همه دنیا، دولتها از شرکتهای نوآور و فناور خود حمایت میکنند و ما هم در صندوق نوآوری این کار را به موجب و در چارچوب قانون انجام میدهیم. شرکتهای نوآور و فناور، رقبای سرسختی در بازار دارند و دولت باید از آنها حمایت کند تا بازار مناسب برای محصولات آنها نیز فراهم شود تا بتوانند محصولات فناورانه خود را به فروش برسانند.
صندوق نوآوری و شکوفایی چه خدمات و تسهیلاتی را به شرکتهای دانشبنیان ارائه میکند؟
در مجموع ما چهار خدمت اصلی به شرکتهای دانشبنیان و فناور، ارائه میکنیم که شامل تسهیلات، ضمانتنامه، توانمندسازی و سرمایهگذاری میشود. فقط در بحث توانمندسازی از آذر 97 تا پایان سال 99 بیش از 9هزار فقره خدمت ارائه کرده است که شامل آموزش، مشاوره، حمایت از شرکتها برای حضور در نمایشگاههای داخلی و خارجی و... میشود و همگی اینها بهصورت بلاعوض به شرکتها ارائه میشود و در حوزه تسهیلات نیز طی آذر 97 تا پایان سال 99 بیش از 4 هزار فقره تسهیلات به شرکتها ارائه کردهایم که مجموع قراردادشده آنها به 8500 میلیارد تومان میرسد و از این میزان تاکنون 7500 میلیارد تومان تسهیلات پرداخت شده است. این رقم بیش از 8.7 برابر کل تسهیلات اعطاشده صندوق از سال 92 تا آذر 97 بوده است. گفتنی است در حوزه ضمانتنامه نیز نزدیک به 2 هزار فقره ضمانتنامه با رقمی نزدیک به 4 هزار میلیارد تومان صادر شده است که منجر به انعقاد 20 هزار میلیارد تومان قرارداد میان شرکتهای دانشبنیان با دستگاههای اجرایی و کارفرمایان غیردولتی آنها شده است.
در تمام مدتی هم که از استقرار هیأت عامل سوم صندوق نوآوری میگذرد، روی موضوع بازاریابی خدمات تأکید کردیم، یعنی خودمان به سراغ شرکتها رفتیم تا خدمات خود را به آنها معرفی کنیم، در این راستا علاوه بر تبلیغات در فضای مجازی، کارشناسان ما به شهرها و استانها، دانشگاهها و میان اصناف مختلف رفتند و خدمات صندوق را به آنها معرفی کردند. بنابراین اینگونه نیست که گفته شود لیست سیاهی وجود دارد و صرفاً یکسری از شرکتها میتوانند از خدمات و تسهیلات صندوق نوآوری استفاده کنند. در اصل باید گفته شود در صندوق به روی همه شرکتها باز است و تنها شرط استفاده از خدمات صندوق نوآوری نیز دانشبنیانبودن شرکت است و صلاحیت دانشبنیانی شرکتها را نیز معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری اعطا میکند و دست ما نیست.
تاکنون چه میزان سرمایهگذاری روی طرحهای فناورانه از سوی صندوق نوآوری و شکوفایی انجام شده است؟
بسیاری از کارآفرینان و شرکتهای نوپا در بدو ورود به بازار و ارائه محصول، نیاز به سرمایهگذاری خطرپذیر دارند؛ به این معنا که یک سرمایهگذار باید در سود و زیان طرحها با شرکتهای نوپا شریک شود، نه اینکه از جایی وام بگیرند؛ اما حتی در کشورهای پیشرفته، تقاضا برای وام به مراتب بیش از تسهیلات است. مثلاً در سازمان کسبوکارهای کوچک امریکا که نهادی مشابه صندوق نوآوری و شکوفایی است، نسبت تسهیلات به سرمایهگذاری 12 برابر است؛ این رقم در کشوری مانند کانادا 25 برابر است. در ایران هم شرکتها به تسهیلات تمایل بیشتری دارند تا سرمایهگذاری خطرپذیر که دلیل آن هم به تورمهای بالای 20 درصد و جهش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی برمیگردد و این مسائل موجب شده جذابیت شریکگزینی برای سرمایهگذاری در ایران کاهش یابد. بههمین خاطر تسهیلات، خدمت مطلوبتری برای شرکتها محسوب میشود. با وجود اینکه پیشتر نرخ سرمایهگذاری در صندوق نوآوری و شکوفایی تقریباً صفر بوده است، اما در دوره استقرار هیأت عامل سوم صندوق، ما به نسبتهای جهانی در زمینه سرمایهگذاری نزدیک شدهایم.
سیاست اصلی در صندوق نوآوری حول چه محوری است؟
ما در صندوق نوآوری یک سیاست اصلی را برگزیدیم و آن این است که بهصورت مستقیم در طرحهای فناورانه سرمایهگذاری نکنیم. یعنی دولت (صندوق نوآوری) شریک یک شرکت کوچک فناور نشود، چون کار غلطی است، چرا که ممکن است فردا رئیس صندوق یا سیاستهای آن تغییر کند و با این تغییر، به آن شرکت آسیب وارد شود. با این هدف VC غیرمستقیم یا «همسرمایهگذاری» را بهعنوان سیاست خود برگزیدیم. در حال حاضر نیز دو نوع نهاد را بهعنوان عاملان سرمایهگذاری انتخاب کردهایم؛ یکی صندوقهای پژوهش و فناوری و دیگری شتاب دهندههای دانشبنیان. رویه هم اینگونه است که اگر یکی از عاملان سرمایهگذاری با یک شرکت دانشبنیان یا استارتاپ به تفاهم برسد که یک واحد سرمایهگذاری روی آن طرح انجام دهد، صندوق نوآوری به اعتماد سرمایهگذاری آن عامل بخش خصوصی، تا چهار واحد سرمایه خود را میآورد. برای مثال اگر صندوق پژوهش و فناوری تجهیزات پزشکی بهعنوان سرمایهگذار خصوصی در یک طرح فناورانه یک میلیارد تومان سرمایهگذاری کند، صندوق نوآوری و شکوفایی تا چهار میلیارد تومان در آن طرح همسرمایهگذاری کرده و کل فرایند کار را به عامل واگذار میکند و دیگر دولت مداخلهای در اجرای پروژه، مدیریت شرکت و مسائل مالی آن نخواهد داشت.
تا الان 122 طرح فناورانه سرمایهپذیر به صندوق نوآوری واصل شده که برای اجرای 48 طرح، مبلغ 625 میلیارد تومان به صندوقهای پژوهش و فناوری بهعنوان عامل سرمایهگذاری اعتبار اختصاص پیدا کرده است. همچنین تا پایان سال 99 با 4 شتاب دهنده قرارداد همسرمایهگذاری منعقد کردیم تا روی تیمها و استارتاپهای کوچک سرمایهگذاری کنند. پس این مسیر باز است و بجد در حال پیگیری آن هستیم.
یکی از انتقادها به این صندوق این است که به شرکتها و استارتاپهای بزرگ تسهیلات کلان ارائه میکند و این رویه درباره شرکتهای کوچک رعایت نمیشود.
باید متذکر شوم استارتاپهای بزرگی که دانشبنیان هستند، میتوانند از خدمات و تسهیلات صندوق نوآوری استفاده کنند و این حق را دارند، اما ما به شکل همسرمایهگذاری و سرمایهگذاری خطرپذیر به آنها کمک نمیکنیم. البته سقف تسهیلات صندوق برای هر شرکت 50 میلیارد تومان است که برای دریافت این تسهیلات، این شرکتها به بانکها هدایت میشوند تا از منابع اهرمی صندوق نزد شبکه بانکی استفاده کنند؛ ما صرفاً تا 6 درصد یارانه سود به آنها میدهیم، پس مداخله صندوق در اعطای وام به این شرکتها در این حد است. صکوک نوآوری نیز خدمتی برای شرکتهایی است که کاملاً رشد کردهاند و نیازمند منابع هنگفت در قالب تسهیلات برای جهش هستند.
این نشان میدهد ما در کنار وظیفهای که در تقویت شرکتهای کوچک داریم، از شرکتهای بزرگ نیز غافل نشدهایم. برای مثال بسیاری از این شرکتها که در حوزه حملونقل مسافر، فروش بلیت و رزرو هتل و... پیشگام بودند، در ابتدای شیوع کرونا بشدت آسیب دیدند و لازم بود که دولت از آنها حمایت کند. مگر چند شرکت پیشگام در این زمینه وجود داشت؟ اگر این شرکتها آسیب جدی میدیدند، الگوهای موفق آسیب میدیدند؛ بنابراین ما باید از این شرکتها حمایت میکردیم که همه این ابزارها نیز بههمین منظور ایجاد شده است.
در حوزه بورس چه راهکارهایی برای حمایت از شرکتهای فناور پیشبینی کردهاید؟
در کنار ابزار همسرمایهگذاری، با کمک سازمان بورس، تلاش کردیم که در تأسیس «صندوقهای جسورانه بورسی» مشارکت کنیم. پیشتر 8 صندوق با سرمایه 225 میلیارد تومان در کشور وجود داشت، اما با مشارکت 40 درصدی صندوق نوآوری در تأسیس این صندوقها، 7 صندوق دیگر با سرمایه 900 میلیارد تومان نیز تأسیس شد. من اعتقاد دارم امسال، سال رشد صندوقهای جسورانه بورسی است و تأثیرگذاری جدیتری در اکوسیستم خواهند داشت. پیشتر 8 صندوق جسورانه بورسی ورود موفقی به سرمایهگذاری در طرحهای فناورانه و نوآورانه نداشتند و کل عملکردشان مشارکت در حداکثر 5 طرح بود و استفاده مفیدی از این ابزار مترقی نشده بود، اما امیدواریم با ورود صندوق نوآوری به این حوزه، شاهد تغییرات شگرفی در این زمینه باشیم.
همچنین ابزار دیگری با عنوان «اوراق صکوک نوآوری» در سازمان بورس و اوراق بهادار به تصویب رسیده که مختص شرکتهای بزرگ است؛ شرکتهایی که نیازمند منابع زیادی هستند. در این رویه صندوق نوآوری و بانکها بهعنوان رکن ضامن عمل میکنند تا شرکتهای دانشبنیان بتوانند اوراق را منتشر و از بورس، منابع لازم را جذب کنند. هماکنون 5 شرکت کاندیدا شدهاند و مراحل قانونی لازم را در سازمان بورس و اوراق بهادار و بانکها سپری میکنند؛ صندوق نوآوری نیز نقش تأمینکننده بخشی از هزینههای ابتدایی ورود به این فرایند را برعهده دارد.
ابزار «تأمین مالی جمعی» نیز در فرابورس ایجاد شده و از طریق آن طرحهای فناورانه میتوانند منابع مورد نیاز خود را با مشارکت مردم تأمین کنند. هم اکنون 5 سکو مجوز لازم برای اعلام فراخوانهای شرکتهای متقاضی را دریافت کردهاند. صندوق نوآوری 80 درصد آورده نقدی سرمایهگذاران حقیقی برای مشارکت در پروژههای دانشبنیان را تضمین میکند. برای ترویج این خدمت بزودی مسابقه تلویزیونی «کارویا» توسط صندوق در یکی از شبکههای سیما اجرا میشود.
یکی از انتقاداتی که برخی از شرکتهای دانشبنیان مطرح میکنند، طول مدت بازپرداخت تسهیلات است. در حالی که معمولاً زمان بازدهی و به ثمر نشستن فعالیتهای فناورانه بین 5 تا 7 سال است. برای این منظور راهکاری پیشبینی کردهاید؟
اعطای تسهیلات در صندوق طرحمحور است؛ یعنی اینگونه نیست که بگوییم به هر شرکت 500 میلیون وام میدهیم و حتماً باید در 36 قسط آن را بازپرداخت کند. ما بسته به زمان آغاز طرح، زمان رسیدن به محصول و بازاریابی، بازپرداخت را زمانبندی میکنیم. بنابراین دوره بازپرداخت تسهیلات برای همه شرکتها و طرحها یکسان نیست و متفاوت در نظر گرفته میشود. مثلاً برای پلتفرمها تا 5 سال نیز زمان بازپرداخت تسهیلات را در نظر گرفتهایم.
برخی در بخش خصوصی گلایه دارند که خروجیهای صندوق قابل سنجش نیست و بهتر بود صندوق به جای اعطای تسهیلات به طرحهای استارتاپها روی طرحهای آنها سرمایهگذاری جسورانه انجام میداد شما این گلایه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما راهها را مسدود نکردهایم. در عین حال حمایتهای واسطهای صندوق همچنان ادامه دارد و این کار از طریق صندوقهای جسورانه بورسی، حمایت از صندوقهای پژوهش و فناوری به شکل تسهیلات، اعطای خط اعتباری و اعطای خط اعتباری سرمایهگذاری و همچنین شتابدهندهها (10 نوع خدمت) انجام میشود.
ما در صندوق نوآوری طیف وسیعی از مخاطب با طیف بزرگی از خدمات (60 خدمت) را داریم، یعنی برای هر شرکتی از هر صنفی به شرط دانشبنیانی خدمت خاصی ارائه میکنیم. اصولاً یکی از جامعه مخاطبان مهم ما همین نهادهای واسطه هستند که سعی داریم حداکثر حمایت را از آنها داشته باشیم. در حوزه اعطای تسهیلات بهصورت مستقیم هم راه را نبستهایم. یعنی ممکن است به هر دلیلی شرکتی تمایل به استفاده از خدمات صندوقهای پژوهش و فناوری نداشته باشد و به همین خاطر میتواند از تسهیلات مستقیم صندوق نوآوری استفاده کند. اثربخشی این تسهیلات نیز کاملاً مشخص است و اگر کسی مطلبی درباره اثربخشنبودن این تسهیلات میگوید، حرف درستی نزده و باید مستدل صحبت کند. برابر آمارها با اعطای تسهیلات صندوق نوآوری و شکوفایی، 499 محصول جدید با اشتغالزایی بالا و صرفهجویی ارزی ایجاد شده است. توصیه میکنم منتقدان، گزارش اثربخشی تسهیلات صندوق نوآوری و شکوفایی از آذر 97 تا پایان سال 99 را مطالعه کنند تا از نزدیک در جریان میزان اثربخشی و نیز تنوع محصولات تولیدشده با استفاده از این تسهیلات قرار بگیرند. کل تسهیلاتی که صندوق نوآوری طی سالهای 92 تا آذر 97 به شرکتهای دانشبنیان و فناور ارائه کرده است زیر هزار میلیارد تومان بوده است، اما این رقم از بعد از آذر 97 تا پایان سال 99 به حدود 13 هزار میلیارد تومان رسیده است که این یک جهش بزرگ را نشان میدهد.
حتی اگر روند مطالبات واخواستی را که در گزارش صندوق به آن اشاره شده است ، نگاه کنید میبینید که این رقم در حدود یک درصد است، در حالی که این رقم در شبکه بانکی به حدود 12 درصد میرسد که این نشان از خوش حساببودن شرکتهای دانشبنیان دارد و حتی این شرکتها به بهترین جامعه مخاطبان بانکها نیز تبدیل شدهاند که برای ما مایه عزت و آبرو است. نکته مهمی که حتماً باید به آن توجه داشت این است که اگر ما در در دوره کرونا در زمینه تولید و تأمین تجهیزات پزشکی نظیر ونتیلاتور، اکسیژنساز، ماسک، کیتهای تشخیصی و... هیچ مشکلی نداشتیم، بخشی از آن مدیون تسهیلاتی است که صندوق نوآوری و شکوفایی آن هم طی دو هفته پایانی سال 98 به شرکتهای تولیدکننده اعطا کرد، لذا در بخش اثرگذاری تسهیلات باید این موارد را هم دید.
صندوق نوآوری و شکوفایی در تسهیلگری و تکمیل نظام تأمین مالی نوآوری، چه اقداماتی انجام داده است؟
اگر چشمانداز و راهبرد صندوق نوآوری را مرور کنیم، میبینیم که سه نسل برای صندوق پیشبینی شده است؛ نسل اول که طی آن شرکتها با مراجعه مستقیم به صندوق تسهیلات دریافت میکردند. اما در نسل دوم صندوق برای حمایت و خدمترسانی به شرکتهای دانشبنیان، روی همکاری شبکه پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد، شتاب دهندهها و... نیز حساب میکند. در کنار اینها ما در صندوق معتقد بودیم که باید نظام تأمین مالی نوآوری هم شکل بگیرد. ما در نظام پاییندست، هماکنون 60 صندوق پژوهش و فناوری داریم، یعنی علاوه بر اینکه در همه استانها یک صندوق ایجاد شده است، در کنار دانشگاههای مهم کشور نظیر تهران، شریف، امیرکبیر، مدرس و... و همچنین در حوزههای تخصصی مهم مثل نفت و گاز، فناوری اطلاعات و ارتباطات، کشاورزی، نانو و تجهیزات پزشکی یک صندوق داریم. کار این صندوقها بهعنوان عامل تسهیلات صندوق نوآوری، رسیدگی به درخواست شرکتهای دانشبنیانی است که حداکثر به 500 میلیون تومان تسهیلات نیاز دارند. پیشتر همه شرکتهای دانشبنیان مستقیماً به صندوق نوآوری مراجعه میکردند و لذا صف طویلی پشت در صندوق تشکیل میشد و همین مسأله باعث طولانیشدن فرایندها و در نتیجه نارضایتی شرکتها میشد. اما کاری که ما انجام دادیم این بود که بواسطه این صندوقهای پژوهش و فناوری و با اعطای تسهیلات و خط اعتباری، نیازهای پاییندست را در کنار خودشان و در کنار دانشگاه و پارکهای علم و فناوری خودشان رفع کردیم. در بالادست نیز بورس و بانکها را داریم. همه این ابزارها را ما طی این دو سالی که از فعالیت هیأت عامل سوم صندوق نوآوری سپری میشود راهاندازی کردهایم.
تا پیش از آذر 97 در مجموع 29 صندوق پژوهش و فناوری در کشور وجود داشت، اما امروز این رقم به 60 صندوق رسیده است. سرمایه این صندوقها نیز از 78 میلیارد تومان به 800 میلیارد تومان رسیده است. صندوقهای پژوهش و فناوری در دوره سوم هیأت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی در مجموع 1240 میلیارد تومان تسهیلات به شرکتهای دانشبنیان و فناور اعطا کردهاند که این میزان به اندازه کل عملکرد قبلیشان بوده است. در حوزه ارائه ضمانتنامه نیز مجموع عملکردشان در دوره اخیر 2.3 برابر و در حوزه سرمایهگذاری نیز 5.5 برابر عملکرد قبلی بوده است. همه این اثربخشیها مدیون ارتقای نظام تأمین مالی نوآوری است که صندوق نوآوری و شکوفایی در دوره سوم استقرار هیأت عامل خود دنبال کرده است.
در بحث همکاری با نظام بانکی نیز باید عنوان کنم که هماکنون دفتر نوآوری 11 بانک عامل در ساختمان صندوق نوآوری و شکوفایی راهاندازی شده است که این دفاتر با تمام شعب بانک متبوع خود در کشور در تماس هستند و به شرکتهایی که صندوق معرفی میکند، خدمات ارائه میکنند. مجموع تسهیلات و ضمانتنامههایی که بانکها از آذر 97 تا پایان سال 99 به شرکتهای دانشبنیان ارائه کردهاند بیش از 8600 میلیارد تومان است.
نیمنگاه
صد در صد ما طرفدار انتشار لیست هستیم. از این جهت که هم شفافسازی کنیم و هم اینکه بتوانیم عملکرد صندوق را در حوزههای مختلف بهتر نشان بدهیم. اخیراً درخواستهایی از صندوق نوآوری برای انتشار اسامی تسهیلاتگیرندگان شده است که پس از استعلام از نهادهای نظارتی جمعبندی خواهیم کرد
یکی از انتقاداتی که به صندوق نوآوری و شکوفایی وارد شده این است که اسامی شرکتهای تسهیلاتگیرنده اعلام نشده و از سوی دیگر به شرکتهایی که از حالت دانشبنیانی خارج شده نیز تسهیلات ارائه شده است در این خصوص چه نظری دارید؟
معمولاً شبکه بانکی کشور در اعلام اسامی وامگیرندگان خود سختگیری کرده و اسامی را منتشر نمیکند، اما اعتقاد شخصی بنده این است که اسامی تسهیلاتگیرندگان از نهادهای عمومی (ازجمله صندوق نوآوری و شکوفایی که یارانه دولت در آن مشهود است و نرخ آن با نرخ تسهیلاتی که بانکها ارائه میکنند متفاوت است) باید منتشر شود. به رغم اینکه مطالبه جدی هم از سوی نهادهای صنفی نشده بود اما ما درتلاشیم که مسیر را برای این امر نیز هموار کنیم. البته ما فهرست کامل دریافتکنندگان خدمات صندوق را همراه با اعداد و ارقام به نهادهای مرتبط مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادها و سازمانهایی که با حوزه نوآوری و فناوری مرتبط هستند، ارسال کردهایم. گرچه تاکنون هیچ نهادی ما را از انتشار فهرست دریافتکنندگان خدمات منع نکرده است، اما در نظام بانکی و مالی کشور انتشار این فهرستها مرسوم نیست و معمولاً شرکتهایی که تسهیلات میگیرند، مایل هستند که اسامی آنها محرمانه بماند و تنها ملاحظه ما هم تا کنون همین خواسته شرکتها بوده است.
از نگاه شما بهتر است این لیست انتشار پیدا کند؟
صددرصد ما طرفدار انتشار لیست هستیم. از این جهت که هم شفافسازی کنیم و هم اینکه بتوانیم عملکرد صندوق را در حوزههای مختلف بهتر نشان بدهیم. اخیراً درخواستهایی از صندوق نوآوری برای انتشار اسامی تسهیلاتگیرندگان شده است که پس از استعلام از نهادهای نظارتی جمعبندی خواهیم کرد و امیدوارم بتوانیم اسامی را منتشر کنیم در مجموع ما در عرصه خدماترسانی تلاش کردهایم از کار سلیقهای و تشخیصی که ممکن است موجبات فساد یا زمینه رانت را فراهم کند، پرهیز کنیم. بنابراین فرایندهایی ایجاد کردهایم که شرکتها براساس شاخصهای مشخص و نه سلیقه بتوانند تسهیلات دریافت کنند. شرکتهایی که با صندوق نوآوری کار کردهاند میتوانند شهادت بدهند که بجد دریافت خدمات از ما فرایندمحور است و نیاز به رابطه ندارد و صرفاً کافی است در سامانه غزال (سامانه مدیریت یکپارچه درخواستها و فرایندهای ارائه خدمات صندوق نوآوری و شکوفایی) ثبتنام کنند و طبق فرایندی شفاف، مدارک خود را بارگذاری کنند تا پس از بررسیهای تطبیقی و نه تشخیصی، به آنها تسهیلات ارائه شود. شرکتهایی میتوانند از خدمات صندوق نوآوری استفاده کنند که طبق قانون، دانشبنیان باشند. در واقع مخاطب ما شرکتهای دانشبنیان هستند. حال بعضی از استارتاپهای بزرگ و شناختهشده هم دانشبنیان هستند و میتوانند مخاطب ما باشند. این نکته را هم باید در نظر گرفت که جامعه مخاطب صندوق شرکتهای دانشبنیان هستند، اما تشخیص اینکه شرکتی دانشبنیان هست یا خیر، با صندوق نوآوری نیست و این ارزیابی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری صورت میگیرد؛ پس ما نقشی در تأیید صلاحیت دانشبنیانی جامعه مخاطب خود نداریم.
آیا ارائه تسهیلات به این شیوه در کشورهای دیگر نیز مرسوم است؟
بله در همه کشورهای دنیا ارائه تسهیلات بهصورت یارانه دولتی به شرکتهای نوآور و فناور مطرح است و اینگونه نیست که بگوییم ارائه وامهای یارانهای به این نوع شرکتها امری مذموم است. در همه دنیا، دولتها از شرکتهای نوآور و فناور خود حمایت میکنند و ما هم در صندوق نوآوری این کار را به موجب و در چارچوب قانون انجام میدهیم. شرکتهای نوآور و فناور، رقبای سرسختی در بازار دارند و دولت باید از آنها حمایت کند تا بازار مناسب برای محصولات آنها نیز فراهم شود تا بتوانند محصولات فناورانه خود را به فروش برسانند.
صندوق نوآوری و شکوفایی چه خدمات و تسهیلاتی را به شرکتهای دانشبنیان ارائه میکند؟
در مجموع ما چهار خدمت اصلی به شرکتهای دانشبنیان و فناور، ارائه میکنیم که شامل تسهیلات، ضمانتنامه، توانمندسازی و سرمایهگذاری میشود. فقط در بحث توانمندسازی از آذر 97 تا پایان سال 99 بیش از 9هزار فقره خدمت ارائه کرده است که شامل آموزش، مشاوره، حمایت از شرکتها برای حضور در نمایشگاههای داخلی و خارجی و... میشود و همگی اینها بهصورت بلاعوض به شرکتها ارائه میشود و در حوزه تسهیلات نیز طی آذر 97 تا پایان سال 99 بیش از 4 هزار فقره تسهیلات به شرکتها ارائه کردهایم که مجموع قراردادشده آنها به 8500 میلیارد تومان میرسد و از این میزان تاکنون 7500 میلیارد تومان تسهیلات پرداخت شده است. این رقم بیش از 8.7 برابر کل تسهیلات اعطاشده صندوق از سال 92 تا آذر 97 بوده است. گفتنی است در حوزه ضمانتنامه نیز نزدیک به 2 هزار فقره ضمانتنامه با رقمی نزدیک به 4 هزار میلیارد تومان صادر شده است که منجر به انعقاد 20 هزار میلیارد تومان قرارداد میان شرکتهای دانشبنیان با دستگاههای اجرایی و کارفرمایان غیردولتی آنها شده است.
در تمام مدتی هم که از استقرار هیأت عامل سوم صندوق نوآوری میگذرد، روی موضوع بازاریابی خدمات تأکید کردیم، یعنی خودمان به سراغ شرکتها رفتیم تا خدمات خود را به آنها معرفی کنیم، در این راستا علاوه بر تبلیغات در فضای مجازی، کارشناسان ما به شهرها و استانها، دانشگاهها و میان اصناف مختلف رفتند و خدمات صندوق را به آنها معرفی کردند. بنابراین اینگونه نیست که گفته شود لیست سیاهی وجود دارد و صرفاً یکسری از شرکتها میتوانند از خدمات و تسهیلات صندوق نوآوری استفاده کنند. در اصل باید گفته شود در صندوق به روی همه شرکتها باز است و تنها شرط استفاده از خدمات صندوق نوآوری نیز دانشبنیانبودن شرکت است و صلاحیت دانشبنیانی شرکتها را نیز معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری اعطا میکند و دست ما نیست.
تاکنون چه میزان سرمایهگذاری روی طرحهای فناورانه از سوی صندوق نوآوری و شکوفایی انجام شده است؟
بسیاری از کارآفرینان و شرکتهای نوپا در بدو ورود به بازار و ارائه محصول، نیاز به سرمایهگذاری خطرپذیر دارند؛ به این معنا که یک سرمایهگذار باید در سود و زیان طرحها با شرکتهای نوپا شریک شود، نه اینکه از جایی وام بگیرند؛ اما حتی در کشورهای پیشرفته، تقاضا برای وام به مراتب بیش از تسهیلات است. مثلاً در سازمان کسبوکارهای کوچک امریکا که نهادی مشابه صندوق نوآوری و شکوفایی است، نسبت تسهیلات به سرمایهگذاری 12 برابر است؛ این رقم در کشوری مانند کانادا 25 برابر است. در ایران هم شرکتها به تسهیلات تمایل بیشتری دارند تا سرمایهگذاری خطرپذیر که دلیل آن هم به تورمهای بالای 20 درصد و جهش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی برمیگردد و این مسائل موجب شده جذابیت شریکگزینی برای سرمایهگذاری در ایران کاهش یابد. بههمین خاطر تسهیلات، خدمت مطلوبتری برای شرکتها محسوب میشود. با وجود اینکه پیشتر نرخ سرمایهگذاری در صندوق نوآوری و شکوفایی تقریباً صفر بوده است، اما در دوره استقرار هیأت عامل سوم صندوق، ما به نسبتهای جهانی در زمینه سرمایهگذاری نزدیک شدهایم.
سیاست اصلی در صندوق نوآوری حول چه محوری است؟
ما در صندوق نوآوری یک سیاست اصلی را برگزیدیم و آن این است که بهصورت مستقیم در طرحهای فناورانه سرمایهگذاری نکنیم. یعنی دولت (صندوق نوآوری) شریک یک شرکت کوچک فناور نشود، چون کار غلطی است، چرا که ممکن است فردا رئیس صندوق یا سیاستهای آن تغییر کند و با این تغییر، به آن شرکت آسیب وارد شود. با این هدف VC غیرمستقیم یا «همسرمایهگذاری» را بهعنوان سیاست خود برگزیدیم. در حال حاضر نیز دو نوع نهاد را بهعنوان عاملان سرمایهگذاری انتخاب کردهایم؛ یکی صندوقهای پژوهش و فناوری و دیگری شتاب دهندههای دانشبنیان. رویه هم اینگونه است که اگر یکی از عاملان سرمایهگذاری با یک شرکت دانشبنیان یا استارتاپ به تفاهم برسد که یک واحد سرمایهگذاری روی آن طرح انجام دهد، صندوق نوآوری به اعتماد سرمایهگذاری آن عامل بخش خصوصی، تا چهار واحد سرمایه خود را میآورد. برای مثال اگر صندوق پژوهش و فناوری تجهیزات پزشکی بهعنوان سرمایهگذار خصوصی در یک طرح فناورانه یک میلیارد تومان سرمایهگذاری کند، صندوق نوآوری و شکوفایی تا چهار میلیارد تومان در آن طرح همسرمایهگذاری کرده و کل فرایند کار را به عامل واگذار میکند و دیگر دولت مداخلهای در اجرای پروژه، مدیریت شرکت و مسائل مالی آن نخواهد داشت.
تا الان 122 طرح فناورانه سرمایهپذیر به صندوق نوآوری واصل شده که برای اجرای 48 طرح، مبلغ 625 میلیارد تومان به صندوقهای پژوهش و فناوری بهعنوان عامل سرمایهگذاری اعتبار اختصاص پیدا کرده است. همچنین تا پایان سال 99 با 4 شتاب دهنده قرارداد همسرمایهگذاری منعقد کردیم تا روی تیمها و استارتاپهای کوچک سرمایهگذاری کنند. پس این مسیر باز است و بجد در حال پیگیری آن هستیم.
یکی از انتقادها به این صندوق این است که به شرکتها و استارتاپهای بزرگ تسهیلات کلان ارائه میکند و این رویه درباره شرکتهای کوچک رعایت نمیشود.
باید متذکر شوم استارتاپهای بزرگی که دانشبنیان هستند، میتوانند از خدمات و تسهیلات صندوق نوآوری استفاده کنند و این حق را دارند، اما ما به شکل همسرمایهگذاری و سرمایهگذاری خطرپذیر به آنها کمک نمیکنیم. البته سقف تسهیلات صندوق برای هر شرکت 50 میلیارد تومان است که برای دریافت این تسهیلات، این شرکتها به بانکها هدایت میشوند تا از منابع اهرمی صندوق نزد شبکه بانکی استفاده کنند؛ ما صرفاً تا 6 درصد یارانه سود به آنها میدهیم، پس مداخله صندوق در اعطای وام به این شرکتها در این حد است. صکوک نوآوری نیز خدمتی برای شرکتهایی است که کاملاً رشد کردهاند و نیازمند منابع هنگفت در قالب تسهیلات برای جهش هستند.
این نشان میدهد ما در کنار وظیفهای که در تقویت شرکتهای کوچک داریم، از شرکتهای بزرگ نیز غافل نشدهایم. برای مثال بسیاری از این شرکتها که در حوزه حملونقل مسافر، فروش بلیت و رزرو هتل و... پیشگام بودند، در ابتدای شیوع کرونا بشدت آسیب دیدند و لازم بود که دولت از آنها حمایت کند. مگر چند شرکت پیشگام در این زمینه وجود داشت؟ اگر این شرکتها آسیب جدی میدیدند، الگوهای موفق آسیب میدیدند؛ بنابراین ما باید از این شرکتها حمایت میکردیم که همه این ابزارها نیز بههمین منظور ایجاد شده است.
در حوزه بورس چه راهکارهایی برای حمایت از شرکتهای فناور پیشبینی کردهاید؟
در کنار ابزار همسرمایهگذاری، با کمک سازمان بورس، تلاش کردیم که در تأسیس «صندوقهای جسورانه بورسی» مشارکت کنیم. پیشتر 8 صندوق با سرمایه 225 میلیارد تومان در کشور وجود داشت، اما با مشارکت 40 درصدی صندوق نوآوری در تأسیس این صندوقها، 7 صندوق دیگر با سرمایه 900 میلیارد تومان نیز تأسیس شد. من اعتقاد دارم امسال، سال رشد صندوقهای جسورانه بورسی است و تأثیرگذاری جدیتری در اکوسیستم خواهند داشت. پیشتر 8 صندوق جسورانه بورسی ورود موفقی به سرمایهگذاری در طرحهای فناورانه و نوآورانه نداشتند و کل عملکردشان مشارکت در حداکثر 5 طرح بود و استفاده مفیدی از این ابزار مترقی نشده بود، اما امیدواریم با ورود صندوق نوآوری به این حوزه، شاهد تغییرات شگرفی در این زمینه باشیم.
همچنین ابزار دیگری با عنوان «اوراق صکوک نوآوری» در سازمان بورس و اوراق بهادار به تصویب رسیده که مختص شرکتهای بزرگ است؛ شرکتهایی که نیازمند منابع زیادی هستند. در این رویه صندوق نوآوری و بانکها بهعنوان رکن ضامن عمل میکنند تا شرکتهای دانشبنیان بتوانند اوراق را منتشر و از بورس، منابع لازم را جذب کنند. هماکنون 5 شرکت کاندیدا شدهاند و مراحل قانونی لازم را در سازمان بورس و اوراق بهادار و بانکها سپری میکنند؛ صندوق نوآوری نیز نقش تأمینکننده بخشی از هزینههای ابتدایی ورود به این فرایند را برعهده دارد.
ابزار «تأمین مالی جمعی» نیز در فرابورس ایجاد شده و از طریق آن طرحهای فناورانه میتوانند منابع مورد نیاز خود را با مشارکت مردم تأمین کنند. هم اکنون 5 سکو مجوز لازم برای اعلام فراخوانهای شرکتهای متقاضی را دریافت کردهاند. صندوق نوآوری 80 درصد آورده نقدی سرمایهگذاران حقیقی برای مشارکت در پروژههای دانشبنیان را تضمین میکند. برای ترویج این خدمت بزودی مسابقه تلویزیونی «کارویا» توسط صندوق در یکی از شبکههای سیما اجرا میشود.
یکی از انتقاداتی که برخی از شرکتهای دانشبنیان مطرح میکنند، طول مدت بازپرداخت تسهیلات است. در حالی که معمولاً زمان بازدهی و به ثمر نشستن فعالیتهای فناورانه بین 5 تا 7 سال است. برای این منظور راهکاری پیشبینی کردهاید؟
اعطای تسهیلات در صندوق طرحمحور است؛ یعنی اینگونه نیست که بگوییم به هر شرکت 500 میلیون وام میدهیم و حتماً باید در 36 قسط آن را بازپرداخت کند. ما بسته به زمان آغاز طرح، زمان رسیدن به محصول و بازاریابی، بازپرداخت را زمانبندی میکنیم. بنابراین دوره بازپرداخت تسهیلات برای همه شرکتها و طرحها یکسان نیست و متفاوت در نظر گرفته میشود. مثلاً برای پلتفرمها تا 5 سال نیز زمان بازپرداخت تسهیلات را در نظر گرفتهایم.
برخی در بخش خصوصی گلایه دارند که خروجیهای صندوق قابل سنجش نیست و بهتر بود صندوق به جای اعطای تسهیلات به طرحهای استارتاپها روی طرحهای آنها سرمایهگذاری جسورانه انجام میداد شما این گلایه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما راهها را مسدود نکردهایم. در عین حال حمایتهای واسطهای صندوق همچنان ادامه دارد و این کار از طریق صندوقهای جسورانه بورسی، حمایت از صندوقهای پژوهش و فناوری به شکل تسهیلات، اعطای خط اعتباری و اعطای خط اعتباری سرمایهگذاری و همچنین شتابدهندهها (10 نوع خدمت) انجام میشود.
ما در صندوق نوآوری طیف وسیعی از مخاطب با طیف بزرگی از خدمات (60 خدمت) را داریم، یعنی برای هر شرکتی از هر صنفی به شرط دانشبنیانی خدمت خاصی ارائه میکنیم. اصولاً یکی از جامعه مخاطبان مهم ما همین نهادهای واسطه هستند که سعی داریم حداکثر حمایت را از آنها داشته باشیم. در حوزه اعطای تسهیلات بهصورت مستقیم هم راه را نبستهایم. یعنی ممکن است به هر دلیلی شرکتی تمایل به استفاده از خدمات صندوقهای پژوهش و فناوری نداشته باشد و به همین خاطر میتواند از تسهیلات مستقیم صندوق نوآوری استفاده کند. اثربخشی این تسهیلات نیز کاملاً مشخص است و اگر کسی مطلبی درباره اثربخشنبودن این تسهیلات میگوید، حرف درستی نزده و باید مستدل صحبت کند. برابر آمارها با اعطای تسهیلات صندوق نوآوری و شکوفایی، 499 محصول جدید با اشتغالزایی بالا و صرفهجویی ارزی ایجاد شده است. توصیه میکنم منتقدان، گزارش اثربخشی تسهیلات صندوق نوآوری و شکوفایی از آذر 97 تا پایان سال 99 را مطالعه کنند تا از نزدیک در جریان میزان اثربخشی و نیز تنوع محصولات تولیدشده با استفاده از این تسهیلات قرار بگیرند. کل تسهیلاتی که صندوق نوآوری طی سالهای 92 تا آذر 97 به شرکتهای دانشبنیان و فناور ارائه کرده است زیر هزار میلیارد تومان بوده است، اما این رقم از بعد از آذر 97 تا پایان سال 99 به حدود 13 هزار میلیارد تومان رسیده است که این یک جهش بزرگ را نشان میدهد.
حتی اگر روند مطالبات واخواستی را که در گزارش صندوق به آن اشاره شده است ، نگاه کنید میبینید که این رقم در حدود یک درصد است، در حالی که این رقم در شبکه بانکی به حدود 12 درصد میرسد که این نشان از خوش حساببودن شرکتهای دانشبنیان دارد و حتی این شرکتها به بهترین جامعه مخاطبان بانکها نیز تبدیل شدهاند که برای ما مایه عزت و آبرو است. نکته مهمی که حتماً باید به آن توجه داشت این است که اگر ما در در دوره کرونا در زمینه تولید و تأمین تجهیزات پزشکی نظیر ونتیلاتور، اکسیژنساز، ماسک، کیتهای تشخیصی و... هیچ مشکلی نداشتیم، بخشی از آن مدیون تسهیلاتی است که صندوق نوآوری و شکوفایی آن هم طی دو هفته پایانی سال 98 به شرکتهای تولیدکننده اعطا کرد، لذا در بخش اثرگذاری تسهیلات باید این موارد را هم دید.
صندوق نوآوری و شکوفایی در تسهیلگری و تکمیل نظام تأمین مالی نوآوری، چه اقداماتی انجام داده است؟
اگر چشمانداز و راهبرد صندوق نوآوری را مرور کنیم، میبینیم که سه نسل برای صندوق پیشبینی شده است؛ نسل اول که طی آن شرکتها با مراجعه مستقیم به صندوق تسهیلات دریافت میکردند. اما در نسل دوم صندوق برای حمایت و خدمترسانی به شرکتهای دانشبنیان، روی همکاری شبکه پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد، شتاب دهندهها و... نیز حساب میکند. در کنار اینها ما در صندوق معتقد بودیم که باید نظام تأمین مالی نوآوری هم شکل بگیرد. ما در نظام پاییندست، هماکنون 60 صندوق پژوهش و فناوری داریم، یعنی علاوه بر اینکه در همه استانها یک صندوق ایجاد شده است، در کنار دانشگاههای مهم کشور نظیر تهران، شریف، امیرکبیر، مدرس و... و همچنین در حوزههای تخصصی مهم مثل نفت و گاز، فناوری اطلاعات و ارتباطات، کشاورزی، نانو و تجهیزات پزشکی یک صندوق داریم. کار این صندوقها بهعنوان عامل تسهیلات صندوق نوآوری، رسیدگی به درخواست شرکتهای دانشبنیانی است که حداکثر به 500 میلیون تومان تسهیلات نیاز دارند. پیشتر همه شرکتهای دانشبنیان مستقیماً به صندوق نوآوری مراجعه میکردند و لذا صف طویلی پشت در صندوق تشکیل میشد و همین مسأله باعث طولانیشدن فرایندها و در نتیجه نارضایتی شرکتها میشد. اما کاری که ما انجام دادیم این بود که بواسطه این صندوقهای پژوهش و فناوری و با اعطای تسهیلات و خط اعتباری، نیازهای پاییندست را در کنار خودشان و در کنار دانشگاه و پارکهای علم و فناوری خودشان رفع کردیم. در بالادست نیز بورس و بانکها را داریم. همه این ابزارها را ما طی این دو سالی که از فعالیت هیأت عامل سوم صندوق نوآوری سپری میشود راهاندازی کردهایم.
تا پیش از آذر 97 در مجموع 29 صندوق پژوهش و فناوری در کشور وجود داشت، اما امروز این رقم به 60 صندوق رسیده است. سرمایه این صندوقها نیز از 78 میلیارد تومان به 800 میلیارد تومان رسیده است. صندوقهای پژوهش و فناوری در دوره سوم هیأت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی در مجموع 1240 میلیارد تومان تسهیلات به شرکتهای دانشبنیان و فناور اعطا کردهاند که این میزان به اندازه کل عملکرد قبلیشان بوده است. در حوزه ارائه ضمانتنامه نیز مجموع عملکردشان در دوره اخیر 2.3 برابر و در حوزه سرمایهگذاری نیز 5.5 برابر عملکرد قبلی بوده است. همه این اثربخشیها مدیون ارتقای نظام تأمین مالی نوآوری است که صندوق نوآوری و شکوفایی در دوره سوم استقرار هیأت عامل خود دنبال کرده است.
در بحث همکاری با نظام بانکی نیز باید عنوان کنم که هماکنون دفتر نوآوری 11 بانک عامل در ساختمان صندوق نوآوری و شکوفایی راهاندازی شده است که این دفاتر با تمام شعب بانک متبوع خود در کشور در تماس هستند و به شرکتهایی که صندوق معرفی میکند، خدمات ارائه میکنند. مجموع تسهیلات و ضمانتنامههایی که بانکها از آذر 97 تا پایان سال 99 به شرکتهای دانشبنیان ارائه کردهاند بیش از 8600 میلیارد تومان است.
نیمنگاه
صد در صد ما طرفدار انتشار لیست هستیم. از این جهت که هم شفافسازی کنیم و هم اینکه بتوانیم عملکرد صندوق را در حوزههای مختلف بهتر نشان بدهیم. اخیراً درخواستهایی از صندوق نوآوری برای انتشار اسامی تسهیلاتگیرندگان شده است که پس از استعلام از نهادهای نظارتی جمعبندی خواهیم کرد
زندگی پشت پرده جعل و روتوش در شبکه های اجتماعی
جوانی بازگشته با اینستاگرام
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
مژههایش تکه تکه روی صورتش افتاده.گاهی هم آنقدرمژهها کج و کوله روی چشمانش چسبیده که نمیفهمی جریان از چه قرار است. اوایل مثل خیلی از فالوئرهایش نمیفهمیدم این مژهها واقعی نیست و با نرم افزار یا فیلتری در اینستاگرام درست شده. بعدها فهمیدم چشمانش هم که یکی در میان سبز و آبی میشود با همین نرم افزار رنگ شده. کمکم حرفهایتر شد و دیگر مژههای بلند و ابروهای پرپشت را سر جای خودش قرار میداد. پوست صاف و کشیده هم که دیگر سرجای خودش. صفحهاش مثل صدها صفحهای که در اینستاگرام باز شده یک هدف اصلی دارد، جذب بیشتر فالوئر. برای برخی بیشتر دیده شدن هدف اصلی است و برای برخی هم کسب درآمد و برای عدهای هردوتا. اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که صفحه هایشان روزانه 20-10 و شاید تعداد بیشتری عکس و ویدئو دارد، میگویند دنبال این هستند تا برای جلب اعتماد مشتری، معرفی محصول و خدماتشان از طریق عکس، فیلم و نوشته به زندگیتان وارد شوند و تا حد زیادی سلیقه و زندگیشان را به شما بشناسانند.
صبح عکس چای و قهوه میگذارند. بعدازظهر سالاد و کنارش هم معمولاً یک ایده اصلی دارند؛ از ورزش گرفته تا آموزش نقاشی و خانهداری و هر چیزی که تصورش را بکنید. پندهای روانشناسانه هم که معمولاً چاشنی اصلی صفحهشان است. جملاتی مثل «مثبت فکر کن و انرژی کائنات را قورت بده» و ازاین دست جملات انگیزشی و... اما به صفحه خیلیهایشان که دقیق شوی بعد از مدتی متوجه میشوی نه تنها صورتی که میبینی قلابی است، که خیلی از چیزهای دیگری که به خوردت میدهند هم جعلی است.
دکتر قلابی
«اوایل در صفحهاش فقط آموزش نقاشی میداد، رفیق خودم بود. بعد دیدم به یک روانشناس تبدیل شد ، آن هم فقط ظرف چند ماه. ناگهان توی صفحهاش در قسمت بیوگرافی اضافه کرد دکترای روانشناسی از فلان دانشگاه خارجی. من میدانم که او چنین مدرکی ندارد اما مگر همه فالوئرهایش هم میدانند. دستورات روانشناسیاش همه از کتابهای زرد روانشناسی کپی و صادر میشود و چاشنیاش صدها عکس و فیلم مدیتیشن و روشن کردن شمع.» سارا یکی از کسانی است که چند نفر از دوستان نزدیکش به اصطلاح شاخ اینستاگرام شدهاند.« با همین چرندیات و دروغ تحویل دادن به مردم الان چند نفر را میشناسم که کلی از صفحاتشان درآمدزایی میکنند. حالا این خیلی مهم نیست، دردناک ماجرا این است که برخی جذب شخصیتشان میشوند و حسرت زندگیشان را میخورند کسی هم نیست که دستشان را رو کند.»
30 سالهها و 20 سالههای قلابی
«هلن هستم 30 ساله. الان در جردن زندگی میکنم. متأهلم و در امور خانهداری متخصص.» دوست دوران مدرسه هلن وقتی برای اولین بار این جملات را در صفحه اینستاگرام دوستش شنید به قول خودش شاخ روی کلهاش سبز شد.«زن خوب تو همکلاسی من بودی و الان هر دویمان 42 ساله هستیم. چطور یک مرتبه برای جذب فالوئر این طوری هویت ات را عوض میکنی. آخر 12 سال کوچکتر. به شوهرم که گفتم، گفت تعجب نکن مجبور است چنین کاری کند برای اینکه پا به سن گذاشتهها چندان در اینستاگرام طرفدار ندارند.» اما میدانید چه چیزی ماجرا را خنده دارتر کرد اینکه هلن سال بعد 31 ساله شد و سال بعدش 32 ساله. کیک تولدش را با افتخار جلوی دوربین فوت میکرد و فالوئرهایش هم تبریک نثارش میکردند. دوست هلن میگوید بعد ازمدتی او ارتباطش را با همه دوستان قدیمیاش قطع و حتی آنها را از صفحهاش بلاک کرد، دیگر خودش هم باورش شده بود که در دهه 30 زندگیاش به سر میبرد. این اتفاق درباره حسین هم افتاد یک صفحه تمرینات ورزشی راه انداخت. اوایلش میگفت 45 ساله است اما کم کم 36 ساله شد. برخی فالوئرها یادشان بود اما کی به کی است وقتی میشود این طوری هویت جعل کرد و قیافه را تغییر داد و مدرک قلابی گرفت، سن که دیگر جای خود دارد. خلاصه اینکه اگر شما هم مثل من این پدیده برایتان عجیب است و دلتان میخواهد درباره تبعاتش بدانید و بتوانید برای خودتان این پدیده را تحلیل کنید ادامه این گزارش و صحبتهای کارشناسان را بخوانید.
برندسازی شخصی
«ماهیت شبکههای اجتماعی این است که هویت و کاراکتر خاصی از آدمها را میپذیرد. مثلاً درباره کلاب هاوس این طور است که چون تحلیلهای علمی و سیاسی مهم است معمولاً در بخش بیوگرافی افراد بیشتر افتخارات علمیشان را پررنگ میکنند. مثلاً مینویسند مترجم، نویسنده و کلی عنوان دیگر تا وقتی برای دیگران حرف میزنند شخصیتشان قابل پذیرش باشد. اینکه چقدرهمه اینها واقعیت داشته باشد ، نمیدانیم.» دکترهلیا عسگری، پژوهشگر علوم ارتباطات اینها را میگوید.
او ادامه میدهد:«در اینستاگرام بهخاطر فضایی که دارد ایدهآلهای دیگری مهم است مثلاً دیدن فضاهای لوکس، پولداری و شیک بودن مورد پذیرش است و درآمد جدی و شهرت برای آدمها دارد. برای همین افراد فعال یا اینفلوئنسرها برای خودشان یک هویت جدیدی میسازند، یعنی یک نوع برندسازی شخصی میکنند.»
بهگفته او شبکههای اجتماعی یکسری فاکتورهایی را تعریف میکنند و اشخاص بر اساس آن فاکتورها شخصیتشان را میسازند مثلاً اگر میخواهم در کلاب هاوس پذیرفته شوم باید یکسری فاکتور خاص ارائه دهم، اگر میخواهم در اینستاگرام موفق و مشهور شوم و آدمها به من توجه کنند نیاز به یک تعداد فاکتور مشخص دارم و بر اساس آن فاکتورها شخصیت خودم را معرفی میکنم.اگر دقت کنید بیشترعکسها و قابها در اینستاگرام نمادهای خاص دارد. مثل کتاب و قهوه یا لباس خاص. از آنجا که مثلاً اینستاگرام یک شبکه اجتماعی جوان پسند است معمولاً خیلیها با سن و کلامشان بازی میکنند تا مورد پسند فالوئرها قرار بگیرند.
او در تعریف برندسازی شخصی ادامه میدهد:«این فرایندی است که تصویری را که از خودمان به دیگران ارائه میدهیم، مشخص میکند تا آدمهای دیگر ما را بر اساس آن بشناسند. براین اساس ارزشهایمان را به دیگران منتقل میکنیم. اگر ارزش را از روی این پروسه برداری فقط به شهرت فکر میکنی. آدمها بر اساس ارزشی که آن شخص ترویج میکند، جذبش میشوند. در واقع هدف اصلی شبکههای اجتماعی هم همین است؛ اینکه آدمها دائم خود را تغییر بدهند و وسیلهای هستند تا آدمها ایدهآل خودشان را بسازند و به نمایش بگذارند. افراد فعال فکر میکنند من حالا پلتفرمی در اختیار دارم تا آن آدمی را که دوست دارم ارائه بدهم. خیلیها در این مسیر شهرت و ثروت وارد قالبی میشوند که همان هویت ساختگی است. این هویت ساختگی گاه آنقدر بزرگ میشود که دیگر شخص خودش هم باور میکند همان آدم است و خیلیها دیگر او را با همان هویت میشناسند. بنابراین در دنیای واقعی هم همان هویت را حفظ میکند و دیگر نمیتواند کاراکتر دیگری داشته باشد. اینفلوئنسرهایی که دیگر پذیرفتهاند در اینستاگرام حرف اول را میزنند در دنیای واقعی هم همین روش را پیش میگیرند وهمان شخصیت را به دنیای واقعی میبرند.»
ترویج خرافات و عقاید باطل
دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک هم در تحلیل این مسأله میگوید:«آدمیزاد مخلوطی از شر، خیر و تباهی است و همانطور که در جامعه واقعی دروغ و پنهانکاری داریم از آن طرف خیر و نوع دوستی هم داریم و از سویی عدهای در جامعه قانون شکنی میکنند.در فضاهای اجتماعی هم این ویژگیها بروز میکند اما امکانات خاصی که این شبکهها ایجاد میکنند برای اینفلوئنسرها کاملاً این بستر را میسازد که هویتهای جعلی را به خورد ما بدهند؛ چیزهایی که در اصل آنگونه نیستند. مثل کسانی که در این فضاها اسم و رسمی بهم میزنند گاهی بعداً به ترویج افکار خرافی و ایدههای عجیب میپردازند یا به نوعی ازشهرتشان سوءاستفاده میکنند.»
به عقیده دکترجلالی این شبکهها بیشتر از اینکه به برابری و شنیدن صدای همگان کمک کنند معمولاً آب گل آلودی هستند برای کسانی که آسیبهای روانی خاص دارند و راحت از آن بهره میگیرند و با ساخت هویتهای کاذب و با سواری گرفتن از اسب تیز پای شبکههای اجتماعی جدید به اهداف خودشان میرسند. میل به نمایشگری و فریب دادن، میل به دروغ گفتن به خود و دیگران انگار در برخی از این شبکهها با هم رقابت میکنند، البته مقداری از این نمایشگریها ایرادی ندارد و همه نباید شخصیت ایدهآلی داشته باشند. اما این فضا و آب گل آلود آن برای برخی فضایی ایجاد میکند تا عقایدشان را با دروغ قالب کنند و به دیگران آسیب بزنند.
گزارش نویس
مژههایش تکه تکه روی صورتش افتاده.گاهی هم آنقدرمژهها کج و کوله روی چشمانش چسبیده که نمیفهمی جریان از چه قرار است. اوایل مثل خیلی از فالوئرهایش نمیفهمیدم این مژهها واقعی نیست و با نرم افزار یا فیلتری در اینستاگرام درست شده. بعدها فهمیدم چشمانش هم که یکی در میان سبز و آبی میشود با همین نرم افزار رنگ شده. کمکم حرفهایتر شد و دیگر مژههای بلند و ابروهای پرپشت را سر جای خودش قرار میداد. پوست صاف و کشیده هم که دیگر سرجای خودش. صفحهاش مثل صدها صفحهای که در اینستاگرام باز شده یک هدف اصلی دارد، جذب بیشتر فالوئر. برای برخی بیشتر دیده شدن هدف اصلی است و برای برخی هم کسب درآمد و برای عدهای هردوتا. اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که صفحه هایشان روزانه 20-10 و شاید تعداد بیشتری عکس و ویدئو دارد، میگویند دنبال این هستند تا برای جلب اعتماد مشتری، معرفی محصول و خدماتشان از طریق عکس، فیلم و نوشته به زندگیتان وارد شوند و تا حد زیادی سلیقه و زندگیشان را به شما بشناسانند.
صبح عکس چای و قهوه میگذارند. بعدازظهر سالاد و کنارش هم معمولاً یک ایده اصلی دارند؛ از ورزش گرفته تا آموزش نقاشی و خانهداری و هر چیزی که تصورش را بکنید. پندهای روانشناسانه هم که معمولاً چاشنی اصلی صفحهشان است. جملاتی مثل «مثبت فکر کن و انرژی کائنات را قورت بده» و ازاین دست جملات انگیزشی و... اما به صفحه خیلیهایشان که دقیق شوی بعد از مدتی متوجه میشوی نه تنها صورتی که میبینی قلابی است، که خیلی از چیزهای دیگری که به خوردت میدهند هم جعلی است.
دکتر قلابی
«اوایل در صفحهاش فقط آموزش نقاشی میداد، رفیق خودم بود. بعد دیدم به یک روانشناس تبدیل شد ، آن هم فقط ظرف چند ماه. ناگهان توی صفحهاش در قسمت بیوگرافی اضافه کرد دکترای روانشناسی از فلان دانشگاه خارجی. من میدانم که او چنین مدرکی ندارد اما مگر همه فالوئرهایش هم میدانند. دستورات روانشناسیاش همه از کتابهای زرد روانشناسی کپی و صادر میشود و چاشنیاش صدها عکس و فیلم مدیتیشن و روشن کردن شمع.» سارا یکی از کسانی است که چند نفر از دوستان نزدیکش به اصطلاح شاخ اینستاگرام شدهاند.« با همین چرندیات و دروغ تحویل دادن به مردم الان چند نفر را میشناسم که کلی از صفحاتشان درآمدزایی میکنند. حالا این خیلی مهم نیست، دردناک ماجرا این است که برخی جذب شخصیتشان میشوند و حسرت زندگیشان را میخورند کسی هم نیست که دستشان را رو کند.»
30 سالهها و 20 سالههای قلابی
«هلن هستم 30 ساله. الان در جردن زندگی میکنم. متأهلم و در امور خانهداری متخصص.» دوست دوران مدرسه هلن وقتی برای اولین بار این جملات را در صفحه اینستاگرام دوستش شنید به قول خودش شاخ روی کلهاش سبز شد.«زن خوب تو همکلاسی من بودی و الان هر دویمان 42 ساله هستیم. چطور یک مرتبه برای جذب فالوئر این طوری هویت ات را عوض میکنی. آخر 12 سال کوچکتر. به شوهرم که گفتم، گفت تعجب نکن مجبور است چنین کاری کند برای اینکه پا به سن گذاشتهها چندان در اینستاگرام طرفدار ندارند.» اما میدانید چه چیزی ماجرا را خنده دارتر کرد اینکه هلن سال بعد 31 ساله شد و سال بعدش 32 ساله. کیک تولدش را با افتخار جلوی دوربین فوت میکرد و فالوئرهایش هم تبریک نثارش میکردند. دوست هلن میگوید بعد ازمدتی او ارتباطش را با همه دوستان قدیمیاش قطع و حتی آنها را از صفحهاش بلاک کرد، دیگر خودش هم باورش شده بود که در دهه 30 زندگیاش به سر میبرد. این اتفاق درباره حسین هم افتاد یک صفحه تمرینات ورزشی راه انداخت. اوایلش میگفت 45 ساله است اما کم کم 36 ساله شد. برخی فالوئرها یادشان بود اما کی به کی است وقتی میشود این طوری هویت جعل کرد و قیافه را تغییر داد و مدرک قلابی گرفت، سن که دیگر جای خود دارد. خلاصه اینکه اگر شما هم مثل من این پدیده برایتان عجیب است و دلتان میخواهد درباره تبعاتش بدانید و بتوانید برای خودتان این پدیده را تحلیل کنید ادامه این گزارش و صحبتهای کارشناسان را بخوانید.
برندسازی شخصی
«ماهیت شبکههای اجتماعی این است که هویت و کاراکتر خاصی از آدمها را میپذیرد. مثلاً درباره کلاب هاوس این طور است که چون تحلیلهای علمی و سیاسی مهم است معمولاً در بخش بیوگرافی افراد بیشتر افتخارات علمیشان را پررنگ میکنند. مثلاً مینویسند مترجم، نویسنده و کلی عنوان دیگر تا وقتی برای دیگران حرف میزنند شخصیتشان قابل پذیرش باشد. اینکه چقدرهمه اینها واقعیت داشته باشد ، نمیدانیم.» دکترهلیا عسگری، پژوهشگر علوم ارتباطات اینها را میگوید.
او ادامه میدهد:«در اینستاگرام بهخاطر فضایی که دارد ایدهآلهای دیگری مهم است مثلاً دیدن فضاهای لوکس، پولداری و شیک بودن مورد پذیرش است و درآمد جدی و شهرت برای آدمها دارد. برای همین افراد فعال یا اینفلوئنسرها برای خودشان یک هویت جدیدی میسازند، یعنی یک نوع برندسازی شخصی میکنند.»
بهگفته او شبکههای اجتماعی یکسری فاکتورهایی را تعریف میکنند و اشخاص بر اساس آن فاکتورها شخصیتشان را میسازند مثلاً اگر میخواهم در کلاب هاوس پذیرفته شوم باید یکسری فاکتور خاص ارائه دهم، اگر میخواهم در اینستاگرام موفق و مشهور شوم و آدمها به من توجه کنند نیاز به یک تعداد فاکتور مشخص دارم و بر اساس آن فاکتورها شخصیت خودم را معرفی میکنم.اگر دقت کنید بیشترعکسها و قابها در اینستاگرام نمادهای خاص دارد. مثل کتاب و قهوه یا لباس خاص. از آنجا که مثلاً اینستاگرام یک شبکه اجتماعی جوان پسند است معمولاً خیلیها با سن و کلامشان بازی میکنند تا مورد پسند فالوئرها قرار بگیرند.
او در تعریف برندسازی شخصی ادامه میدهد:«این فرایندی است که تصویری را که از خودمان به دیگران ارائه میدهیم، مشخص میکند تا آدمهای دیگر ما را بر اساس آن بشناسند. براین اساس ارزشهایمان را به دیگران منتقل میکنیم. اگر ارزش را از روی این پروسه برداری فقط به شهرت فکر میکنی. آدمها بر اساس ارزشی که آن شخص ترویج میکند، جذبش میشوند. در واقع هدف اصلی شبکههای اجتماعی هم همین است؛ اینکه آدمها دائم خود را تغییر بدهند و وسیلهای هستند تا آدمها ایدهآل خودشان را بسازند و به نمایش بگذارند. افراد فعال فکر میکنند من حالا پلتفرمی در اختیار دارم تا آن آدمی را که دوست دارم ارائه بدهم. خیلیها در این مسیر شهرت و ثروت وارد قالبی میشوند که همان هویت ساختگی است. این هویت ساختگی گاه آنقدر بزرگ میشود که دیگر شخص خودش هم باور میکند همان آدم است و خیلیها دیگر او را با همان هویت میشناسند. بنابراین در دنیای واقعی هم همان هویت را حفظ میکند و دیگر نمیتواند کاراکتر دیگری داشته باشد. اینفلوئنسرهایی که دیگر پذیرفتهاند در اینستاگرام حرف اول را میزنند در دنیای واقعی هم همین روش را پیش میگیرند وهمان شخصیت را به دنیای واقعی میبرند.»
ترویج خرافات و عقاید باطل
دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک هم در تحلیل این مسأله میگوید:«آدمیزاد مخلوطی از شر، خیر و تباهی است و همانطور که در جامعه واقعی دروغ و پنهانکاری داریم از آن طرف خیر و نوع دوستی هم داریم و از سویی عدهای در جامعه قانون شکنی میکنند.در فضاهای اجتماعی هم این ویژگیها بروز میکند اما امکانات خاصی که این شبکهها ایجاد میکنند برای اینفلوئنسرها کاملاً این بستر را میسازد که هویتهای جعلی را به خورد ما بدهند؛ چیزهایی که در اصل آنگونه نیستند. مثل کسانی که در این فضاها اسم و رسمی بهم میزنند گاهی بعداً به ترویج افکار خرافی و ایدههای عجیب میپردازند یا به نوعی ازشهرتشان سوءاستفاده میکنند.»
به عقیده دکترجلالی این شبکهها بیشتر از اینکه به برابری و شنیدن صدای همگان کمک کنند معمولاً آب گل آلودی هستند برای کسانی که آسیبهای روانی خاص دارند و راحت از آن بهره میگیرند و با ساخت هویتهای کاذب و با سواری گرفتن از اسب تیز پای شبکههای اجتماعی جدید به اهداف خودشان میرسند. میل به نمایشگری و فریب دادن، میل به دروغ گفتن به خود و دیگران انگار در برخی از این شبکهها با هم رقابت میکنند، البته مقداری از این نمایشگریها ایرادی ندارد و همه نباید شخصیت ایدهآلی داشته باشند. اما این فضا و آب گل آلود آن برای برخی فضایی ایجاد میکند تا عقایدشان را با دروغ قالب کنند و به دیگران آسیب بزنند.
خطر موج پنجم کرونا در سایه واکسیناسیون
حسین میرزایی
جامعهشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی
یکسال و اندی از حضور حیرتآور ویروس کرونا با پیامدهای خاص خود در جهان میگذرد و ما امروزه بسیاری از رفتارهای قبل خود را ترک گفته و سبک زندگی بازاندیشانهای را برای خود جاری ساختهایم. به ندیدن، دست ندادن، نبوسیدن و در آغوش نکشیدن یکدیگر عادت کردیم، ارتباط مجازی، همه زندگی ما را تسخیر کرده، گویی جهان واقعی جای خود را به جهان مجازی داده است. اضطراب، روانپریشی، افسردگی و تنهایی بیش از پیش بر انسانها مسلط شدهاند و رفتارهای وسواسگونه در جای جای زندگی ما جا باز کرده و احساساتی مانند خشم نهفته در افراد بیش از پیش انباشته شده است. با کشف اولین واکسنها امید در دل جهانیان زنده شد که میتوان از شر این بیماری نیز رها شد و زندگی عادی را از سر گرفت. در ایران نیز تزریق واکسن بیش از یک ماه است که به تناوب آغاز شده و نسیم خوشبینانه برای از بین رفتن شرایط قرنطینه وزیدن گرفته است. اما دریافت دوز اول واکسن به هیچ عنوان به معنی حل مسأله و از بین رفتن شرایط احتیاط نیست. طبق پژوهشهای بالینی، واکسیناسیون بهطور آنی ابتلا به کووید 19 را متوقف نمیکند به خاطر داشته باشیم که واکسن، میکروب (ویروس یا باکتری) ضعیف شده یا دستکاری شده را وارد بدن میکند که خود نمیتواند بیماری تولید کند اما به سیستم ایمنی بدن اجازه خواهد داد تا ویروس را بشناسد و برای آن پادتن تولید کند. در این حالت، اندامهای زیستی ما مجهز میشوند تا هنگام حمله یک ویروس واقعی بهتر بتوانند از خود دفاع کند. این فرایند، زمانبر خواهد بود و اندامهای زیستی ما بهطور مستقیم محافظت نمیشوند. طبق گفته ایمونولوژیستها، بعد از دریافت اولین دوز، دستکم تا دو هفته هیچ محافظتی برای بدن وجود نخواهد داشت و این دو هفته برای تولید پادتن در بدن ضروری است. این فرایند، برای همه واکسنها صدق میکند. البته بعد از دو هفته نیز پادتن در بدن رو به افزایش میگذارد و این به معنی این نیست که بدن کاملاً محافظت شده است.
در این وضعیت باید منتظر دوز دوم واکسن باشیم که حداقل باید دو هفته بعد از دوز اول تزریق شود تا ایمنی نسبی بدن تأمین شود. این سؤال همواره مطرح است که چه زمانی میتوانیم به زندگی قبل از کووید 19 باز گردیم؟ در واقع، بعد از دریافت دوز دوم در سراسر کشور، میتوانیم به تغییرات در رفتارهای بهداشتی مثل برداشتن ماسک و تجمعات و ارتباطات بدون فاصله فکر کنیم. هنوز نادانستهها درباره این ویروس بسیار است و عقل حکم میکند تا زمان قطعی مصونیت، باید همچنان به پروتکلهای بهداشتی، یعنی ماسک زدن و رعایت فاصله فیزیکی مقید باشیم. حال که وضعیت رو به بهبود است و کشور از موج چهارم و وضعیت قرمز عبور کرده، لازم است با وجود ملالها و خستگیها، از رفتارهای پرخطر اجتناب کرده تا خدای ناکرده وارد موج پنجم فراگیری کرونا نشویم. با رعایت مداوم پروتکلها، همچنان میتوانیم خود و اطرافیانمان را از شر آسیبهای این ویروس منحوس مصون سازیم.
جامعهشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی
یکسال و اندی از حضور حیرتآور ویروس کرونا با پیامدهای خاص خود در جهان میگذرد و ما امروزه بسیاری از رفتارهای قبل خود را ترک گفته و سبک زندگی بازاندیشانهای را برای خود جاری ساختهایم. به ندیدن، دست ندادن، نبوسیدن و در آغوش نکشیدن یکدیگر عادت کردیم، ارتباط مجازی، همه زندگی ما را تسخیر کرده، گویی جهان واقعی جای خود را به جهان مجازی داده است. اضطراب، روانپریشی، افسردگی و تنهایی بیش از پیش بر انسانها مسلط شدهاند و رفتارهای وسواسگونه در جای جای زندگی ما جا باز کرده و احساساتی مانند خشم نهفته در افراد بیش از پیش انباشته شده است. با کشف اولین واکسنها امید در دل جهانیان زنده شد که میتوان از شر این بیماری نیز رها شد و زندگی عادی را از سر گرفت. در ایران نیز تزریق واکسن بیش از یک ماه است که به تناوب آغاز شده و نسیم خوشبینانه برای از بین رفتن شرایط قرنطینه وزیدن گرفته است. اما دریافت دوز اول واکسن به هیچ عنوان به معنی حل مسأله و از بین رفتن شرایط احتیاط نیست. طبق پژوهشهای بالینی، واکسیناسیون بهطور آنی ابتلا به کووید 19 را متوقف نمیکند به خاطر داشته باشیم که واکسن، میکروب (ویروس یا باکتری) ضعیف شده یا دستکاری شده را وارد بدن میکند که خود نمیتواند بیماری تولید کند اما به سیستم ایمنی بدن اجازه خواهد داد تا ویروس را بشناسد و برای آن پادتن تولید کند. در این حالت، اندامهای زیستی ما مجهز میشوند تا هنگام حمله یک ویروس واقعی بهتر بتوانند از خود دفاع کند. این فرایند، زمانبر خواهد بود و اندامهای زیستی ما بهطور مستقیم محافظت نمیشوند. طبق گفته ایمونولوژیستها، بعد از دریافت اولین دوز، دستکم تا دو هفته هیچ محافظتی برای بدن وجود نخواهد داشت و این دو هفته برای تولید پادتن در بدن ضروری است. این فرایند، برای همه واکسنها صدق میکند. البته بعد از دو هفته نیز پادتن در بدن رو به افزایش میگذارد و این به معنی این نیست که بدن کاملاً محافظت شده است.
در این وضعیت باید منتظر دوز دوم واکسن باشیم که حداقل باید دو هفته بعد از دوز اول تزریق شود تا ایمنی نسبی بدن تأمین شود. این سؤال همواره مطرح است که چه زمانی میتوانیم به زندگی قبل از کووید 19 باز گردیم؟ در واقع، بعد از دریافت دوز دوم در سراسر کشور، میتوانیم به تغییرات در رفتارهای بهداشتی مثل برداشتن ماسک و تجمعات و ارتباطات بدون فاصله فکر کنیم. هنوز نادانستهها درباره این ویروس بسیار است و عقل حکم میکند تا زمان قطعی مصونیت، باید همچنان به پروتکلهای بهداشتی، یعنی ماسک زدن و رعایت فاصله فیزیکی مقید باشیم. حال که وضعیت رو به بهبود است و کشور از موج چهارم و وضعیت قرمز عبور کرده، لازم است با وجود ملالها و خستگیها، از رفتارهای پرخطر اجتناب کرده تا خدای ناکرده وارد موج پنجم فراگیری کرونا نشویم. با رعایت مداوم پروتکلها، همچنان میتوانیم خود و اطرافیانمان را از شر آسیبهای این ویروس منحوس مصون سازیم.
توسعه صنعتی در دو گام
علی قنبری
استاد دانشگاه
تولید و صنعت، پشتیبان هرگونه وعده و برنامه است. اگر دولتی میخواهد موفق شود و در سالهای آینده فعالیتهای آن ماندگار شود قطعاً از مسیر توجه به تولید میتواند این امر را محقق کند. دولتها برای آنکه بتوانند صنعت و تولید را رشد دهند ابزارهای مختلفی دارند که متأسفانه به دلایل متعدد و همیشگی(بارها به آن اشاره شده است) از آن استفاده نشده است و پایان دوره 8 ساله یک آه و افسوس از آن میماند. حتی رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر شعار تولید را مبنا قرار دادند تا همه دستگاهها بدانند که رشد یک کشور وابسته به تولید است. در دولت یازدهم توجه به تولید دوچندان شد و فرصتهای خوبی از برجام پدید آمد. اما این امر عمر طولانی نداشت چرا که از سال 97 سختترین تحریمها اعمال شد. در ابتدای تحریمها صنایع کشور بشدت آسیب دیدند و روند تولید نزولی شد، اما در میانههای راه خوداتکایی تا حدودی جریان ساز شد و واحدهای صنعتی به این باور رسیدند که میتوانند با آزمون و خطا و فعالیتهای توسعهای پیشرفت کنند. اما این مهم به علت کاهش درآمدهای نفتی، افزایش ریسک سرمایهگذاری و... آهنگ کندی گرفت. حال در سال 1400 ایران موفق شده در خیلی از رشتههای صنعتی به پیشرفت برسد و در مقابل در خیلی از حوزهها نتوانسته آنچه را که هدفگذاری شده است محقق کند. از اینرو توصیه این است که دولت سیزدهم از تمام قدرت خود برای حل مشکلات تولید و صنعت گام بردارد.
دولت سیزدهم با اعتمادسازی میتواند اولین گام را برای توسعه صنعتی بردارد؛ لازمه اعتمادسازی این است که مقررات دست و پاگیر از جلوی پای فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان برداشته شود. اگر فعالان اقتصادی مطمئن شوند که دولت تمام قد برای حمایت از بخش خصوصی گام برمیدارد و تلاش میکند از هیچ کمکی دریغ نخواهند کرد و همین امر باعث میشود که اقتصاد روی ریل درستی قرار گیرد. ابزار دیگری که دولت سیزدهم دارد، تحقق برجام و جلوگیری از هر گونه تنش با کشورهای اروپایی و همسایه است. اگر دولت آینده فقط دو مقوله عنوان شده را عملیاتی کند ایران به توسعه صنعتی هم میرسد.
استاد دانشگاه
تولید و صنعت، پشتیبان هرگونه وعده و برنامه است. اگر دولتی میخواهد موفق شود و در سالهای آینده فعالیتهای آن ماندگار شود قطعاً از مسیر توجه به تولید میتواند این امر را محقق کند. دولتها برای آنکه بتوانند صنعت و تولید را رشد دهند ابزارهای مختلفی دارند که متأسفانه به دلایل متعدد و همیشگی(بارها به آن اشاره شده است) از آن استفاده نشده است و پایان دوره 8 ساله یک آه و افسوس از آن میماند. حتی رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر شعار تولید را مبنا قرار دادند تا همه دستگاهها بدانند که رشد یک کشور وابسته به تولید است. در دولت یازدهم توجه به تولید دوچندان شد و فرصتهای خوبی از برجام پدید آمد. اما این امر عمر طولانی نداشت چرا که از سال 97 سختترین تحریمها اعمال شد. در ابتدای تحریمها صنایع کشور بشدت آسیب دیدند و روند تولید نزولی شد، اما در میانههای راه خوداتکایی تا حدودی جریان ساز شد و واحدهای صنعتی به این باور رسیدند که میتوانند با آزمون و خطا و فعالیتهای توسعهای پیشرفت کنند. اما این مهم به علت کاهش درآمدهای نفتی، افزایش ریسک سرمایهگذاری و... آهنگ کندی گرفت. حال در سال 1400 ایران موفق شده در خیلی از رشتههای صنعتی به پیشرفت برسد و در مقابل در خیلی از حوزهها نتوانسته آنچه را که هدفگذاری شده است محقق کند. از اینرو توصیه این است که دولت سیزدهم از تمام قدرت خود برای حل مشکلات تولید و صنعت گام بردارد.
دولت سیزدهم با اعتمادسازی میتواند اولین گام را برای توسعه صنعتی بردارد؛ لازمه اعتمادسازی این است که مقررات دست و پاگیر از جلوی پای فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان برداشته شود. اگر فعالان اقتصادی مطمئن شوند که دولت تمام قد برای حمایت از بخش خصوصی گام برمیدارد و تلاش میکند از هیچ کمکی دریغ نخواهند کرد و همین امر باعث میشود که اقتصاد روی ریل درستی قرار گیرد. ابزار دیگری که دولت سیزدهم دارد، تحقق برجام و جلوگیری از هر گونه تنش با کشورهای اروپایی و همسایه است. اگر دولت آینده فقط دو مقوله عنوان شده را عملیاتی کند ایران به توسعه صنعتی هم میرسد.
اینجا هم دولت مقصر است!
ابراهیم بهشتی
دبیر سرویس سیاسی
کلیپی از مناظره عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب با نصرالله پژمانفر نماینده مشهد و از چهرههای اصولگرا در فضای مجــــازی دست بهدست میشود که در آن عبدی خطاب به پژمانفر (قریب به مضمون) میگوید که شما در طول این مناظره فقط درباره دولت و آقای روحانی صحبت کردید. من وقت خودم را به شما میدهم فقط یک جمله «ایجابی» بگویید که خودتان برای اداره کشور چه میخواهید بکنید. وقتی پژمانفر باز هم در پاسخ به عبدی سراغ روحانی میرود، او دوباره میگوید «باز هم رفتید سراغ روحانی، به روحانی چه کار دارید اصلاً روحانی را استیضاح کنید، ولی یک جمله، فقط یک جمله بگویید که چه برنامهای برای اداره کشور دارید.
همین یک جمله را هم نمیتوانید بگویید چون چیزی ندارید بقیهتان هم هیچ حرفی ندارید.»
چند روز پیش هم محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی برای روزنامه ایران به دو رویکرد ایجابی و سلبی در تبلیغات نامزدهای انتخابات و طرفداران آنها اشاره و تأکید کرده بود که مردم رویکردهای سلبی را نمیپذیرند و انتظار دارند نامزدها و ستادهایشان به جای تمرکز بر عیب و ایرادهای رقیب به داشتهها و برنامههای خود بپردازند. حالا به نظر میرسد اما یک جریان سیاسی در آخرین ماههای حیات دولت دوازدهم، به آن همچون سیبلی نگاه میکنند که میتواند آرزوهای آنها را برای ورود به پاستور برآورده کند. تمرکز عمده آنها بجز مانور دادن روی برخی شعارها و وعدههای بزرگی که با انتقاد برخی چهرههای اصولگرا همچون عباس سلیمی نمین (یادداشت روز دوشنبه «ایران») روبهرو شده، روی عملکرد دولت روحانی است. آنها با برجسته کردن برخی مشکلات موجود در جامعه و عمدتاً حوزه اقتصاد و معیشت مردم، گویا تنها مأموریت و پل پیروزی را در القای این مهم میدانند که ما دولت روحانی نیستیم. همین که روحانی نیستیم کفایت میکند تا مردم قانع شوند که به نامزدهای آنها رأی بدهند.
اینکه بهواقع آیا دولت روحانی مسبب همه مشکلات موجود بوده و سهم دیگران در این وضعیت چقدر بوده، مجالی دیگر میطلبد اما نکته قابل تأمل اینکه این جریان سیاسی حالا کاهش احتمالی مردم پای صندوقهای رأی را هم به گردن روحانی و دولتش میاندازند!
قبل از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده، خط خبری و تحلیلی رسانههای اصولگرا در همین چارچوب، برجستهسازی «این همانی» برخی نامزدها با حسن روحانی بود و اینکه اگر فلان نامزد پیروز انتخابات شود به معنای تداوم دولت مستقر و مشکلات فعلی است. حالا که نه دولت نمایندهای در انتخابات دارد و نه اصلاحطلبان و یکی دو نامزدی که از سوی مخالفان به عنوان بدلهای روحانی معرفی میشدند هم از گردونه رقابت حذف شده، اصولگرایان دست از گریبان دولت مستقر برنمیدارند.
غلامعلی حداد عادل از چهرههای برجسته این جریان و رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در خلال سخنان دیروز خود به دو نکته اشاره کرده که بسیار قابل تأمل است. براساس خبری که خبرگزاری فارس منتشر کرده، جناب حداد عادل تأکید کردهاند که «اهمیت مشارکت بالاتر از پیروزی نیست.» ایشان در ادامه گفته اند: «مشارکت پایین را نتیجه سوءمدیریت میدانم و اینکه کسانی میخواهند گناه مشارکت پایین را به گردن شورای نگهبان بیندازند، یک ترفند است و مگر قبل از اعلام صلاحیتها، مشارکت ۸۰ درصد بود که این مشارکت را به گردن شورای نگهبان میاندازید؟»
انداختن کاهش احتمالی مشارکت به گردن عملکرد دولت روحانی اگرچه توضیح خود را دارد اما در قالب همان رویکرد سلبی اصولگرایان نکته جدیدی ندارد. مهمتر از آن اما تأکید حداد عادل بر این مهم است که «اهمیت مشارکت، بالاتر از پیروزی نیست.» بیراه نیست اگر گفته شود این برای اولینبار است که یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از چهرههای برجسته یک جریان سیاسی کشور رودربایستی و تعارف را کنار گذاشته و پیروزی جناح یا نامزد خود در انتخابات را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد. بماند که رهبر معظم انقلاب در چند سخنرانی اخیر خود همواره بر اهمیت مشارکت بالا در انتخابات تأکید کردهاند. برخلاف این فرمایش صریح اما در حالی که نامزدهای ردصلاحیت شده انتخابات هم در بیانیهها و مواضع توأم با گلایه خود باز هم بر مشارکت مردم تأکید کردهاند، چهرههای تأثیرگذار در جناح اصولگرا موضع قوی و قابل توجهی دال بر دعوت از مردم برای حضور پرشور در انتخابات نداشتهاند و در جهت عکس اما صحبتهای اخیر عبدالرضا مصری نایب رئیس مجلس یازدهم بسیار بازتاب یافت که معتقد بود نیازی به پرشور شدن انتخابات نیست!
به نظر میرسد در فاصله 17 روزه مانده به انتخابات، این جریان سیاسی فرض را بر کاهش مشارکت مردم گذاشته و اتفاقاً برخی مواضع آنها حکایتگر استقبال از چنین وضعیتی هم هست و راه رسیدن به ریاست جمهوری را از همین طریق میدانند. این تجدید نظرها در خصوص اهمیت مشارکت مردم و ترجیح پیروزی به هر روشی بر مشارکت بالا در انتخابات، حتماً تبعات سیاسی و نظری را در پی خواهد داشت که بعدها این جریان سیاسی باید پاسخگوی آنها باشد.
و اما درباره این ادعا که کاهش احتمالی مشارکت به سوءمدیریت دولت روحانی برمیگردد، هم یادآوری چند نمونه از انتخابات ادوار گذشته، نادرستی چنین ادعایی را ثابت میکند. بعد از پایان جنگ انتخابات ریاست جمهوری سال 76 با 80 درصد مشارکت، سال 88 با 85 درصد و سال 92 با 72 درصد از انتخابات با مشارکت بالا در جمهوری اسلامی ایران هستند. در سال 76 و پایان دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی وضعیت اقتصادی کشور معطوف به برخی شاخصهای محسوس برای مردم از جمله تورم، چندان قابل دفاع نبود. تبلیغات گسترده و حمایت اکثر تریبونهای رسمی از علی اکبر ناطق نوری هم این شائبه را ایجاد کرده بود که دولت ناطق ادامه دولت هاشمی خواهد بود. حضور گسترده مردم پای صندوقهای رأی اما تبلور یک خواست ملی بود برای تغییر وضع موجود که در نهایت منجر به خلق حماسه شد. سال 1388 هم همین خواست بخش قابل توجهی از جامعه برای پایان دادن به دولت محمود احمدینژاد به عنوان نماینده وضع موجود یکی از فاکتورهای مهم در بالا رفتن مشارکت بود. انتخابات سال 92 هم چنین حکایتی داشت آنجا که تصور میشد نامزدهای چندگانه اصولگرا برای حفظ وضع موجود صف کشیدهاند اما مردم برای عملی کردن خواست تغییر وضع موجود، مشارکت قابل توجهی داشتند.
در سوی مقابل انتخابات سال 1372 یعنی دور دوم دولت هاشمی رفسنجانی با 50 درصد، کمترین مشارکت انتخاباتی را داشت. آنجا که پیشبینیها حکایت از تداوم دولت هاشمی و استمرار وضع موجود داشت.
حال بر اساس این تجربیات و استدلال آقای حداد عادل با این پیشفرض که مردم از عملکرد دولت فعلی ناراضی هستند، باید این تبلور خواست ملی برای تغییر و سپردن سکان مدیریت کشور به گفتمان رقیب، در یک مشارکت بالا خود را نشان دهد. آنچنانکه در انتخابات یاد شده محقق شد و حالا که به گفته مخالفان، عملکرد دولت روحانی از همه دولتهای گذشته بدتر است، قاعدتاً باید شاهد شور و اشتیاق فراوان مردم برای تغییر وضع موجود باشیم. اما آنگونه که مواضع این جریان سیاسی و البته برخی نظرسنجیهای رسمی نشان میدهد، کمپین ملی برای تغییر وضع موجود، حداقل تا حال حاضر بهوجود نیامده و اتفاقاً مخالفان دولت مستقر و وضع موجود هم چندان اشتیاقی برای ایجاد انتخابات پرشور و با مشارکت بالا ندارند. ناگفته پیداست که یکی از مؤلفههای مؤثر برای مشارکت بالا در انتخابات یاد شده هم رقابتی بودن انتخابات و حضور نامزدهای شناخته شده بود. چنان که در سال 76 سید محمد خاتمی و علیاکبر ناطق نوری عزم رقابت کرده بودند، در سال 88 محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی در وسط میدان بودند و در سال 92 هم حسن روحانی بود در مقابل محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی. بنابر این اگر ادعای آقای دکتر حداد عادل و دیگر مخالفان دولت مبنی بر تأثیر سوءمدیریت دولت فعلی بر مشارکت مردم را بپذیریم، قاعده سیاست و منطق اینگونه حکم میکند که این تأثیرگذاری باید در قالب حضور گسترده پای صندوق رأی برای عبور از وضع موجود و روی آوردن به گفتمان رقیب باشد.
حرف آخر اما اینکه مشارکت بالا در انتخابات همچنان باید برای جمهوری اسلامی ایران یک مؤلفه بسیار مهم باشد و مخالفان دولت برای توجیه مشارکت احتمالی کم در انتخابات به فکر توجیهها و استدلالهای قانعکننده بگردند البته اگر به اقناعسازی افکار عمومی توجهی دارند.
دبیر سرویس سیاسی
کلیپی از مناظره عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب با نصرالله پژمانفر نماینده مشهد و از چهرههای اصولگرا در فضای مجــــازی دست بهدست میشود که در آن عبدی خطاب به پژمانفر (قریب به مضمون) میگوید که شما در طول این مناظره فقط درباره دولت و آقای روحانی صحبت کردید. من وقت خودم را به شما میدهم فقط یک جمله «ایجابی» بگویید که خودتان برای اداره کشور چه میخواهید بکنید. وقتی پژمانفر باز هم در پاسخ به عبدی سراغ روحانی میرود، او دوباره میگوید «باز هم رفتید سراغ روحانی، به روحانی چه کار دارید اصلاً روحانی را استیضاح کنید، ولی یک جمله، فقط یک جمله بگویید که چه برنامهای برای اداره کشور دارید.
همین یک جمله را هم نمیتوانید بگویید چون چیزی ندارید بقیهتان هم هیچ حرفی ندارید.»
چند روز پیش هم محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی برای روزنامه ایران به دو رویکرد ایجابی و سلبی در تبلیغات نامزدهای انتخابات و طرفداران آنها اشاره و تأکید کرده بود که مردم رویکردهای سلبی را نمیپذیرند و انتظار دارند نامزدها و ستادهایشان به جای تمرکز بر عیب و ایرادهای رقیب به داشتهها و برنامههای خود بپردازند. حالا به نظر میرسد اما یک جریان سیاسی در آخرین ماههای حیات دولت دوازدهم، به آن همچون سیبلی نگاه میکنند که میتواند آرزوهای آنها را برای ورود به پاستور برآورده کند. تمرکز عمده آنها بجز مانور دادن روی برخی شعارها و وعدههای بزرگی که با انتقاد برخی چهرههای اصولگرا همچون عباس سلیمی نمین (یادداشت روز دوشنبه «ایران») روبهرو شده، روی عملکرد دولت روحانی است. آنها با برجسته کردن برخی مشکلات موجود در جامعه و عمدتاً حوزه اقتصاد و معیشت مردم، گویا تنها مأموریت و پل پیروزی را در القای این مهم میدانند که ما دولت روحانی نیستیم. همین که روحانی نیستیم کفایت میکند تا مردم قانع شوند که به نامزدهای آنها رأی بدهند.
اینکه بهواقع آیا دولت روحانی مسبب همه مشکلات موجود بوده و سهم دیگران در این وضعیت چقدر بوده، مجالی دیگر میطلبد اما نکته قابل تأمل اینکه این جریان سیاسی حالا کاهش احتمالی مردم پای صندوقهای رأی را هم به گردن روحانی و دولتش میاندازند!
قبل از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده، خط خبری و تحلیلی رسانههای اصولگرا در همین چارچوب، برجستهسازی «این همانی» برخی نامزدها با حسن روحانی بود و اینکه اگر فلان نامزد پیروز انتخابات شود به معنای تداوم دولت مستقر و مشکلات فعلی است. حالا که نه دولت نمایندهای در انتخابات دارد و نه اصلاحطلبان و یکی دو نامزدی که از سوی مخالفان به عنوان بدلهای روحانی معرفی میشدند هم از گردونه رقابت حذف شده، اصولگرایان دست از گریبان دولت مستقر برنمیدارند.
غلامعلی حداد عادل از چهرههای برجسته این جریان و رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در خلال سخنان دیروز خود به دو نکته اشاره کرده که بسیار قابل تأمل است. براساس خبری که خبرگزاری فارس منتشر کرده، جناب حداد عادل تأکید کردهاند که «اهمیت مشارکت بالاتر از پیروزی نیست.» ایشان در ادامه گفته اند: «مشارکت پایین را نتیجه سوءمدیریت میدانم و اینکه کسانی میخواهند گناه مشارکت پایین را به گردن شورای نگهبان بیندازند، یک ترفند است و مگر قبل از اعلام صلاحیتها، مشارکت ۸۰ درصد بود که این مشارکت را به گردن شورای نگهبان میاندازید؟»
انداختن کاهش احتمالی مشارکت به گردن عملکرد دولت روحانی اگرچه توضیح خود را دارد اما در قالب همان رویکرد سلبی اصولگرایان نکته جدیدی ندارد. مهمتر از آن اما تأکید حداد عادل بر این مهم است که «اهمیت مشارکت، بالاتر از پیروزی نیست.» بیراه نیست اگر گفته شود این برای اولینبار است که یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از چهرههای برجسته یک جریان سیاسی کشور رودربایستی و تعارف را کنار گذاشته و پیروزی جناح یا نامزد خود در انتخابات را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد. بماند که رهبر معظم انقلاب در چند سخنرانی اخیر خود همواره بر اهمیت مشارکت بالا در انتخابات تأکید کردهاند. برخلاف این فرمایش صریح اما در حالی که نامزدهای ردصلاحیت شده انتخابات هم در بیانیهها و مواضع توأم با گلایه خود باز هم بر مشارکت مردم تأکید کردهاند، چهرههای تأثیرگذار در جناح اصولگرا موضع قوی و قابل توجهی دال بر دعوت از مردم برای حضور پرشور در انتخابات نداشتهاند و در جهت عکس اما صحبتهای اخیر عبدالرضا مصری نایب رئیس مجلس یازدهم بسیار بازتاب یافت که معتقد بود نیازی به پرشور شدن انتخابات نیست!
به نظر میرسد در فاصله 17 روزه مانده به انتخابات، این جریان سیاسی فرض را بر کاهش مشارکت مردم گذاشته و اتفاقاً برخی مواضع آنها حکایتگر استقبال از چنین وضعیتی هم هست و راه رسیدن به ریاست جمهوری را از همین طریق میدانند. این تجدید نظرها در خصوص اهمیت مشارکت مردم و ترجیح پیروزی به هر روشی بر مشارکت بالا در انتخابات، حتماً تبعات سیاسی و نظری را در پی خواهد داشت که بعدها این جریان سیاسی باید پاسخگوی آنها باشد.
و اما درباره این ادعا که کاهش احتمالی مشارکت به سوءمدیریت دولت روحانی برمیگردد، هم یادآوری چند نمونه از انتخابات ادوار گذشته، نادرستی چنین ادعایی را ثابت میکند. بعد از پایان جنگ انتخابات ریاست جمهوری سال 76 با 80 درصد مشارکت، سال 88 با 85 درصد و سال 92 با 72 درصد از انتخابات با مشارکت بالا در جمهوری اسلامی ایران هستند. در سال 76 و پایان دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی وضعیت اقتصادی کشور معطوف به برخی شاخصهای محسوس برای مردم از جمله تورم، چندان قابل دفاع نبود. تبلیغات گسترده و حمایت اکثر تریبونهای رسمی از علی اکبر ناطق نوری هم این شائبه را ایجاد کرده بود که دولت ناطق ادامه دولت هاشمی خواهد بود. حضور گسترده مردم پای صندوقهای رأی اما تبلور یک خواست ملی بود برای تغییر وضع موجود که در نهایت منجر به خلق حماسه شد. سال 1388 هم همین خواست بخش قابل توجهی از جامعه برای پایان دادن به دولت محمود احمدینژاد به عنوان نماینده وضع موجود یکی از فاکتورهای مهم در بالا رفتن مشارکت بود. انتخابات سال 92 هم چنین حکایتی داشت آنجا که تصور میشد نامزدهای چندگانه اصولگرا برای حفظ وضع موجود صف کشیدهاند اما مردم برای عملی کردن خواست تغییر وضع موجود، مشارکت قابل توجهی داشتند.
در سوی مقابل انتخابات سال 1372 یعنی دور دوم دولت هاشمی رفسنجانی با 50 درصد، کمترین مشارکت انتخاباتی را داشت. آنجا که پیشبینیها حکایت از تداوم دولت هاشمی و استمرار وضع موجود داشت.
حال بر اساس این تجربیات و استدلال آقای حداد عادل با این پیشفرض که مردم از عملکرد دولت فعلی ناراضی هستند، باید این تبلور خواست ملی برای تغییر و سپردن سکان مدیریت کشور به گفتمان رقیب، در یک مشارکت بالا خود را نشان دهد. آنچنانکه در انتخابات یاد شده محقق شد و حالا که به گفته مخالفان، عملکرد دولت روحانی از همه دولتهای گذشته بدتر است، قاعدتاً باید شاهد شور و اشتیاق فراوان مردم برای تغییر وضع موجود باشیم. اما آنگونه که مواضع این جریان سیاسی و البته برخی نظرسنجیهای رسمی نشان میدهد، کمپین ملی برای تغییر وضع موجود، حداقل تا حال حاضر بهوجود نیامده و اتفاقاً مخالفان دولت مستقر و وضع موجود هم چندان اشتیاقی برای ایجاد انتخابات پرشور و با مشارکت بالا ندارند. ناگفته پیداست که یکی از مؤلفههای مؤثر برای مشارکت بالا در انتخابات یاد شده هم رقابتی بودن انتخابات و حضور نامزدهای شناخته شده بود. چنان که در سال 76 سید محمد خاتمی و علیاکبر ناطق نوری عزم رقابت کرده بودند، در سال 88 محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی در وسط میدان بودند و در سال 92 هم حسن روحانی بود در مقابل محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی. بنابر این اگر ادعای آقای دکتر حداد عادل و دیگر مخالفان دولت مبنی بر تأثیر سوءمدیریت دولت فعلی بر مشارکت مردم را بپذیریم، قاعده سیاست و منطق اینگونه حکم میکند که این تأثیرگذاری باید در قالب حضور گسترده پای صندوق رأی برای عبور از وضع موجود و روی آوردن به گفتمان رقیب باشد.
حرف آخر اما اینکه مشارکت بالا در انتخابات همچنان باید برای جمهوری اسلامی ایران یک مؤلفه بسیار مهم باشد و مخالفان دولت برای توجیه مشارکت احتمالی کم در انتخابات به فکر توجیهها و استدلالهای قانعکننده بگردند البته اگر به اقناعسازی افکار عمومی توجهی دارند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
هرگونه کمبود کاروان المپیک و پارالمپیک ایران برطرف شود
-
ادبیات کاری با مرزبندیهای برآمده از سیاست ندارد
-
وزیر نفت: نگویید کاری نشده است
-
پروازی برای صعود
-
سفر ممنوع
-
افزایش فرزند خواندگی در روزگار کرونایی
-
تشدید مجازات مرتکبان قتل عمد
-
نامزدان 1400چه گفتند؟
-
صد در صد طرفدار انتشار لیست تسهیلاتگیرندگان هستیم
-
سه شنبههای شعر « ایران»
-
جوانی بازگشته با اینستاگرام
-
خطر موج پنجم کرونا در سایه واکسیناسیون
-
توسعه صنعتی در دو گام
-
اینجا هم دولت مقصر است!
اخبارایران آنلاین